مقدمه
کراس اوور های کوچک، یا بهتر است بگوئیم هاچ بکی هایی که اندکی بدنسازی رفته و بعد هم کفش لژ دار پوشیده اند(!)، امروزه حسابی توی بورس و مرکز توجه هستند و با توجه به قیمت های نه چندان وحشتناک و ظاهری که کمی تا قسمتی ادای شاسی بلندها را در آورده، توانسته اند نظر بسیاری را به خود جلب نمایند. اما همین اول بگوئیم که شما با خرید این کلاس خودرویی چیز زیادی فراتر از یک هاچ بک درشت هیکل نصیبتان نخواهد شد و فقط میتوانید به ارتفاع سقف بیشتر و گیر نکردن کف اتومبیل به دست اندازهای خیابانی دل خوش کنید. پس قبل از تصمیم گیری حتماً سطح توقع خودتان را در نظر داشته باشید چرا که ظاهر اسپرت و فرم بدنه این قبیل اتومبیل ها به گونه ای است که بعضاً توقعات اسپرتی یا آفرودی را در ذهن بیننده تداعی میکند، حال آنکه اکثر این خودروها برای کار دیگری ساخته شده اند.
با این مقدمه امروز به سراغ دو تا از موفق ترین های این سگمنت بازار کشور آمده ایم تا ببینیم آیا رنو کپچر و سانگ یانگ تیوولی برای استفاده های نرمال شهر و جاده مناسب میباشند یا خیر؟
طراحی ظاهری
باید اعتراف کنیم که هر دو اتومبیل امروز ما از طراحی جذابی برخوردارند و هر کدام به زبان خاص خود، زیبایی را به تصویر کشیده اند.
در محصول سانگ یانگ از خطوط زاویه دار و مستحکم با چاشنی خشونت استفاده شده و اخم چراغ های جلویی و حالت جعبه ای بدنه، در ترکیب با گلگیرهایی عضلانی، اندامی قدرتمند را پیش چشم مخاطب قرار داده اند. ضمناً فرم خاص سقف و ستون ها بهمراه رینگ های بزرگ تیوولی توانسته اند شکل و شمایلش را اسپرت و کمی گران قیمت نشان بدهند. در قسمت انتهایی نیز با تصویری زیبا روبرو میشویم که شاید با دماغه هماهنگی چندانی نداشته باشد اما به دلیل دقت زیاد به جزئیات چشم نواز از آب در آمده.
اما تعریف رنو از زیبایی چیز دیگری بوده است. کپچر بر خلاف رقیب کره ای خود ترجیح داده بدنه اش را با خطوط منحنی و ظریف صیقل دهد و اتاق تخم مرغی و کمی تپل اش زیبا و در عین حال متفاوت با تیوولی طراحی شده. همچنین نکاتی مثل سقف و آینه های با رنگ متفاوت و و زرق و برق هایی مثل کروم کاری سپر و زیر درب ها جذابیت بیشتری به اتومبیل ارزانی داشته اند و توانسته اند حالت اسپرت و جوان پسندانه را بیش از پیش به بدنه تزریق نمایند (البته نا گفته نماند که تیوولی هم در تیپ اسپرت به صورت دو رنگ ارائه میگردد). خطوط بدنه نیز کمی محو و سیال می باشند و در عین سادگی کاملاً پخته و حساب شده بر روی اتاق کار شده اند. به طور خلاصه به غیر از سادگی بیش از حد قسمت پشتی کپچر نمیتوان ایراد دیگری به طراحی آن وارد کرد و در نتیجه همچون رقیب کره ای امروزش میتواند نظر بسیاری را به خود جلب نماید. پس برنده حقیقی این قسمت را سلیقه شما مشخص خواهد نمود اما اگر نظر شخصی من را بپرسید، تیوولی را (بویژه در نمای پشت سر) برتر میدانم.
طراحی داخلی
در داخل کابین هم اوضاع تا حدودی مشابه با نمای خارجی است و تیوولی با استفاده از خطوط زاویه دار و شلوغ کاری های خاص کره ای ها جذابیت مناسبی به داخل کابین هدیه داده. اما کپچر با داشبوردی خلوت و ظرافتی مشابه با بدنه اش، یک محیط ساده و در عین حال فانتزی را در اختیار سرنشینان قرار میدهد. البته درست است که داشبورد رنو به اندازه سانگ یانگ لوکس به نظر نمیرسد اما خطوط متفاوتش با سلیقه خیلی ها جور در می آید. نمایشگرهای پشت آمپر کچپر نیز چیدمان قابل قبولی دارند اما باز هم این تیوولی است که توانسته با یک طراحی اسپرت، هیجان بیشتری را به پشت آمپر منتقل نماید.
از نظر کیفیت متریال نیز باید بگوئیم که هر دو اتومبیل وضعیت متوسطی دارند و با قطعات خشک و نسبتاً ارزان قیمتشان کمی توی ذوق میزنند. هرچند که با توجه به مونتاژ مناسب و در نظر گرفتن سایر رقبا میتوانیم با دید ارفاق به این مورد بنگریم.
از بحث ظاهر و کیفیت که بگذریم، یکی از نکات مهم در ساخت کراس اوور های جمع و جور شهری مدیریت فضای موجود می باشد چرا که در اینجا برخلاف کراس اوور های بزرگ، جای زیادی برای هدر دادن نداریم. خوشبختانه مهندسین سانگ یانگ و رنو هم کارشان را خوب انجام داده اند و روی صندلی های جلویی هر دو میهمان امروزمان اوضاع خوب است؛ در قسمت عقب هم بدلیل بلندی سقف، مشکلی از بابت ارتفاع وجود ندارد و به این راحتی ها سر با سقف برخورد نخواهد کرد. اما در مورد فضای پیش بینی شده برای پا، اوضاع کپچر چندان عالی نیست و زانو ها زودتر از محصول سانگ یانگ با صندلی جلویی تماس پیدا می کنند. البته این قضیه در مورد صندوق عقب شکل متفاوتی به خود میگیرد و این بار این رنو است که فضای کمی کاربردی تر را در اختیار قرار میدهد.
آپشن ها
هر دو اتومبیل دارای گزینه هایی از قبیل سیستم های ترمز و پایداری ABS ، EBD ، ESP ، سیستم کمکی حرکت در سربالایی ها HSA ، کروز کنترل، رینگ های آلومینیومی، نمایشگر میانی داشبورد، سیستم ورود و استارت بدون کلید، گرم کن صندلی های جلو، روکش های چرمی (البته کپچر 2016 امروز ما از این دو آپشن آخری بهره ای نبرده اما مدل های 2017 به این موارد تجهیز شده اند)، کروز کنترل و سنسور نور و باران و.. می باشند که نسبت به رده قیمتی راضی کننده است.
راستی تفاوت هایی هم میانشان وجود دارد. به عنوان مثال تیوولی بر خلاف کپچر دارای سانروف (البته در تیپ Elite)، آینه داخلی الکتروکرومیک و 2 عدد ایربگ بیشتر است و در عوض سیستم تهویه مطبوع کپچر از نوع اتوماتیک می باشد.
ایمنی
شاید با دیدن ظاهر مستحکم و ایربگ های بیشتر تیوولی حدس زده باشید که از نظر ایمنی هم عملکردش برتر از رقیب بوده، اما بر خلاف چیزی که به نظر میرسد این کپچر به ظاهر ظریف است که با همین 4 ایربگ توانسته 5 ستاره ایمنی موسسه EuroNCAP را دریافت نماید؛ در صورتیکه تیوولی پر ادعای ما حتی در نسخه ی بهینه سازی شده نیز نتیجه ای بهتر از 4 ستاره ایمنی به دست نیاورده (نسخه عادی 3 ستاره) تا در این پارامتر که اتفاقاً پارامتر مهمی هم هست در پشت سر رقیب اروپایی اش قرار گیرد.
پیشرانه و سیستم انتقال قدرت
با گشودن درب کاپوت تیوولی با یک موتور 1.6 لیتری روبرو میشویم که قادر است حداکثر 128 اسب بخار قدرت را در دور 6000 و 160 نیوتن متر گشتاور را در دور 4600 تولید نماید. البته این اعداد برای ظاهر اسپرت تیوولی چندان عالی به نظر نمیرسند اما برای استفاده های عادی و روزمره تا حدودی راضی کننده می باشند. ضمناً قدرت تولیدی پیشرانه توسط یک گیربکس 6 سرعته اتوماتیک به چرخ های جلویی منتقل میگردد.
اما کپچر یک انجین بسیار کوچک 1.2 لیتری را در زیر کاپوتش پنهان کرده که قطعاً به تنهایی قادر به انجام کار مفیدی نخواهد بود. در نتیجه یک پرخوران از نوع توربوشارژر به آن اضافه شده تا نه تنها کمبود حجم موتور را جبران نماید بلکه حتی ما را به گشتاوری بیش از موتور تیوولی برساند. این مجموعه قادر است 120 اسب بخار قدرت در دور 4900 و 190 نیوتن متر گشتاور از دور 2000، آزاد نموده و به کمک یک جعبه دنده 6 سرعته اتوماتیک دو کلاچه، چرخ های جلوئی را به حرکت وادار نماید.
اگر تمامی این واقعیت ها را در کنار 120 کیلوگرم وزن سبک تر کپچر قرار بدهیم، خیلی راحت میتوان حدس زد که تیوولی از نظر توانایی های حرکتی یارای رقابت با این کراس اوور کوچک فرانسوی را نخواهد داشت و شتاب صفر تا صد رسمی 10.9 ثانیه ای رنو در مقابل شتاب رسمی 12 ثانیه ای سانگ یانگ نیز شاهدی بر همین ادعاست. البته با توجه به اینکه اعداد کاتالوگی تنها بخشی از توانایی های حرکتی یک اتومبیل را به ما نشان میدهند، در بخش بعدی به صورت دقیق تر و عملی به این موضوع خواهیم پرداخت.
در مورد مصرف سوخت نیز برتری با کپچر است که با مصرف ترکیبی 5.9 لیتر به ازای 100 کیلومتر پیمایش مسیر در حدود 1.3 لیتر کم اشتها تر از تیوولی ظاهر شده. خوب این قضیه هم بیش از بحث تفاوت وزن، آیرودینامیک و سایر فاکتورهای مرتبط، به عملکرد بهینه و پر بازده موتور توربوشارژر کپچر باز میگردد.
تجربه رانندگی
حالا وقت آن رسیده که تجربه ای کوتاه با این کراس اوورهای ریز نقش داشته باشیم. پشت فرمان هر دو اتومبیل ارگونومی راننده مناسب به نظر میرسد و از نظر وضعیت قرارگیری ادوات هم مشکل خاصی احساس نمیگردد. اما از نظر دید به اطراف تفاوت هایی وجود دارد. پشت فرمان تیوولی بدلیل برآمدگی گلگیرها و پف کاپوت ابعاد جلوی اتومبیل کاملاً پیش روی شما قرار میگیرد و در نتیجه خیلی زود به اعتماد به نفس کافی برای مانورهای سانتیمتری (البته منظورمان به هنگام پارک است و نه لایی کشیدن!) دست خواهید یافت. اما این برجستگی قسمت جلو یک نکته منفی هم دارد و آن اینکه در برخی مواقع، جدول ها و دست اندازهای خیابان خیلی زود از دایره دید شما خارج میگردند. اما کپچر از آن دسته خودروهاست که بدلیل شیب زیاد کاپوتش می بایست با کمی حوصله به ابعادش عادت کنید؛ اما در عوض لچکی جلویی باعث شده دید به اطراف اندکی بهتر از تیوولی باشد. در مورد قسمت عقبی هم هر دو با ستون های پهنشان شما را دست به دامان سنسورها و دوربین خواهند نمود.
فرمان هر دو اتومبیل بسیار نرم و روان و سرعت و کیفیت تعویض دنده ها قابل قبول میباشد اما در مورد سیستم تعلیق باید بگوئیم که اگر انتظار یک سواری راحت و بدون کوبش را دارید با هیچ کدامشان به هدفتان نخواهید رسید. البته در این بین اوضاع کپچر اندکی بهتر از تیوولی ارزیابی شد و با توجه به کلاس بدنه و فاق لاستیک ها، میتوانیم کمی از سر تقصیرات تعلیق هر دو خودرو بگذریم.
در مورد پایداری و هندلینگ نیز به نسبت ارتفاع و توانایی های حرکتی، هر دو اتومبیل عملکرد تقریباً قابل قبولی از خود نشان دادند و به هنگام ترمزگیری نیز واکنش هایشان قابل اعتماد بود و در واقع از پس کنترل قدرت موتور خود بر می آمدند.
خوب حالا که حرف موتور شد بهتر است کمی هم از پیشرانه و توانایی های حرکتی بگوئیم. البته اگر با دیدن ظاهر اسپرت این دو توقعتان را بالا برده اید همینجا به شما بگوئیم که در هیچ کدامشان لذت و هیجان خاصی برای شما تدارک دیده نشده؛ اما اگر برچسب قیمتی آنها را کنار بگذاریم و به چشم اتومبیل های شهری و اقتصادی به آنها بنگریم میشود نگاه مهربانانه تری به این دو داشت.
پشت فرمان کپچر لگ توربو شدیداً احساس میشود و این مورد در کنار تاخیر ابتدایی گیربکس دو کلاچه اش، شتاب اولیه را به شکل نا امید کننده ای ضعیف نموده است و در این زمان تیوولی به راحتی از کپچر جلو می افتد و با واکنش پدال گاز سریعتر خود، کار را برای رنو دشوار میسازد. اما وقتی سرعت از حدود 30 کیلومتر بر ساعت فراتر رفت ناگهان وضعیت کپچر از این رو به آن رو میشود و به سرعت شروع به جبران خوابآلودگی چند ثانیه قبل خود مینماید و بالاخره در حوالی سرعت 100 کیلومتر بر ساعت تیوولی را پشت سر گذاشته و اندک اندک بر فاصله اش می افزاید. البته متاسفانه بدلیل محدودیت های محل تست نتوانستیم این آزمون را تا حداکثر سرعت ممکن ادامه دهیم اما روند کلی به شکلی بود که در سرعت های بالاتر وضعیت کپچر بهتر میشد و این قضیه با توجه به حداکثر سرعت اعلامی بیشتر کپچر طبیعی هم به نظر میرسد.
خوب شاید وجود گیربکس دو کلاچه و توربو شارژر در محصول رنو هزینه های تعمیر و نگهداری کپچر را بالاتر از تیوولی قرار دهد و از این رو با خود بگویید که شتاب کمتر تیوولی، که البته خیلی هم نا امید کننده نیست، به این قضیه می ارزد؛ اما به هر حال این دو اتومبیل جزء خودروهای جوان پسند بازار به حساب می آیند و در نتیجه نمیتون به این راحتی از شتاب ثانویه برتر کپچر گذشت.
نتیجه گیری
همانطور که در طول مقاله مشاهده کردید امروز با اتومبیل هایی زیبا، با آپشن هایی نسبتاً مناسب روبرو بودیم که هر چند کاستی هایی هم به ما نشان دادند اما در مجموع عملکردشان برای طرفداران این سگمنت راضی کننده بوده.
ولی در مورد مقایسه باید بگوئیم که مثل اکثر مواقع یک برنده ی مطلق در رقابت ما وجود ندارد و باز هم برای انتخاب باید به سلیقه و کاربردهای خودتان مراجعه نمایید. تیوولی با طراحی (بخصوص داخلی) بهتر، فضای سرنشین عقبی بیشتر و موتور تنفس طبیعی ضعیف اما کم دردسر، برای خانواده های کم جمعیت انتخاب مناسبی به نظر میرسد؛ ضمن اینکه با خرید این سانگ یانگ به چند آپشن اضافه (بخصوص در مقایسه با کپچرهای 2016) دست خواهید یافت. اما کپچر با توجه به ابعاد بدنه و مشخصات پیشرانه اش بیشتر مناسب جوانترها ست که هم حوصله نگهداری دقیق تر از موتور توربو را دارند و هم از شتاب گیری ها (البته شتاب ثانویه) لذت بیشتری خواهند برد. ضمن اینکه موتور بهینه رنو با مصرف سوخت مناسبش میتواند بخشی از هزینه های نگهداری شما را کاهش دهد و وجود یک ستاره ایمنی بالاتر نیز حس امنیت بیشتری برایتان به ارمغان بیاورد.
در پایان ضمن تشکر از همکاری صمیمانه آقایان محمدرضا علی نیا (مالک سانگ یانگ) و مقداد احمدی (مالک رنو) توجه شما را به جدول خلاصه مشخصات تیوولی و کپچر جلب می نمائیم:
مشخصات فني |
مدل | سانگ یانگ تیوولی | رنو کپچر |
پيشرانه | 4 سیلندر تنفس طبیعی | 4سیلندر توربو |
حجم موتور | 1.6 لیتر | 1.2 لیتر |
حداکثر قدرت | 128 اسب بخار در 6000 دور بر دقیقه | 120 اسب بخار در 4900 دور بر دقیقه |
حداکثر گشتاور | 160 نیوتون متر در 4600 دور بر دقیقه | 190 نیوتون متر در 2000 دور بر دقیقه |
شتاب رسمي | 12 ثانیه | 10.9ثانیه |
مصرف سوخت ترکيبي | 7.2 لیتر در هر صد کیلومتر | 5.9 لیتر در هر صد کیلومتر |
وزن | 1300 کیلوگرم | 1180 کیلوگرم |
قيمت | حدود 110 میلیون تومان | حدود 118 میلیون تومان |