عکس: بامداد صفائیان
نوشته: مهریار جعفری
خانم ها آقایان به ال کلاسیکوی دنیای ماشین بازها خوش آمدید. در یک سوی میدان اسطوره اشتوتگارتی و در سوی دیگر قهرمان باواریایی. این رویارویی سال هاست که همواره از جذاب ترین و مهم ترین رویارویی های صنعت خودرو بوده و تا سال های بسیار دیگری نیز خواهد بود. بگذارید پیش از شروع مسابقه کمی سوابق درخشان هر کدام از این دو خودرو را مرور کنیم.
بی ام و سری 3
سری ۳ برای اولین بار در سال ۱۹۷۵ یعنی درست کمی بعد از بحران نفتی سال ۱۹۷۳ که به ناگهان به دلیل تحریم کردن صادرات نقت توسط اعراب صورت گرفت و با کد اتاق E21 متولد شد. این سری که در آن زمان ابتدا با نام سری جدید یا New Series خوانده می شد در ابتدا تنها به صورت کوپه ۲ درب ارائه می شد ولی تا به امروز که ۶ نسل مختلف از آن تولید شده تفاوت های بسیاری را به خود دیده که در نسل حاضر با جدا شدن مدل های کوپه و کروک آن و تولد سری ۴ دیگر تنها در کلاس سدان تولید خواهد شد. اما اهمیت بالای سری ۳ به دلیل ارث بری از گنجینه تاریخی بی ام و در مسابقات اتومبیل رانی، یعنی همان M3 است. هر چند که بعداً واحد M Power به سراغ سری ۵ و ۶ و ... هم رفت اما همواره این M3 است که در مسابقات حاضر می شود و در فروش هم حرف اول را می زند.
ابعاد مناسب این سری به علاوه تشابه ظاهری با M3 و قیمت مناسب باعث شده تا سالانه بیش از ۳۰ درصد از فروش کل بی ام و به این خودروی دوست داشتنی اختصاص داشته باشد. نسل فعلی با کد اتاق F30 جدیدترین طراحی بی ام و برای این سری به حساب می آید که از سال ۲۰۱۲ تا به امروز در حال تولید است هرچند شاید هنوز هم برای خیلی ها (من جمله خودم) بی ام و سروان سمیر در سریال هشدار برای کبری ۱۱ با کد اطاق E46 زیباترین بی ام و تولید شده باشد.
مرسدس بنز کلاس C
مرسدس بنز همواره نقش خاندان سلطنتی را در دنیای ماشین ها بازی می کند و مانند هر خانواده و خاندانی افرادی با شخصیت های پیچیده و متفاوتی در آن وجود دارند اما سوای از اینکه شما با کدام یک از اعضای این خانواده معاشرت می کنید، همواره در آنها اشرافیت و منش سلطنتی و با اصل و ریشه بودن را حس می کنید. امروز اما ما به سراغ فرزند کوچک آنها آمده ایم که هرچند شاید هرگز به تاج و تخت نرسد اما همواره ثابت کرده که فرزندی لایق و قابل برای این خانواده سلطنتی بوده است. هرچند تاریخچه کلاس C به قدمت رقیب خود نیست اما به همان اندازه درخشان و ارزشمند است.
نسل اول کلاس C در سال ۱۹۹۳ رونمایی شد که اشتوتگارتی ها آن را جایگزین مدل پرطرفدار ۱۹۰ کردند و تا به امروز که ۴ نسل از آن رونمایی شده همواره نمایندگی گروه AMG را نیز با مدل C63 AMG خود در مسابقات اتومبیل رانی به عهده داشته. اگر نسل فعلی که در سال ۲۰۱۴ معرفی شد و از طراحی مشابه با کلاس S و کلاس E جدید استفاده می کند که بر پایه الفبای جدید طراحی بنز بنا شده را حساب نکنیم به جرات می شود گفت که طراحی کلاس C نسل ۳ با کد اطاق W204 که امروز هم یکی از آنها در میدان حاضر شده یکی از شاهکار های بنز به حساب می آید. میزان فروش افسانه ای آن نیز گواهی بر این ادعا است. این مدل هم به لطف طراحی مناسب و قیمتی متعادل از پرفروش ترین خودروهای بنز به حساب می آید.
شروع رقابت
خوب همه چیز آماده است و مسابقه در حال شروع شدن است. اما لازم هست که در همین ابتدا یک معرفی از ۲ خودروی امروز داشته باشیم. خودروی باواریایی قرمز رنگی که می بینید اتومبیل ۳۲۸ با کیت اسپرت ردلاین هست و از نظر امکانات هم در سطح فول می باشد ولی خودروی اشتوتگارتی حاضر مدل C200 هست که توسط یکی از اسپرت کارهای خوش سلیقه داخل و به سفارش صاحب ماشین تزیین و به اصطلاح ترون شده.
ولی متاسفانه از نظر امکانات در پایین ترین و ابتدایی ترین سطح ممکن می باشد. حال سوالی که پیش می آید این است که آیا بهتر نبود که به جای هزینه گزافی که برای تزیین این خودرو شده آن را خرج آسایش بیشتر که همان روح واقعی مرسدس است می کرد؟ شاید اگر این ماشین با قیافه ای معمولی تر ولی امکاناتی بهتر بود بیشتر به اصل خود نزدیکتر بود یا اینکه باید از ابتدا به سراغ بی ام و می رفت که ذات اسپرت تر و تزیین پذیر تری نسبت به بنز دارد. به همین دلیل با توجه به اینکه نمونه های زیادی از کلاس C در بازار وجود دارد و بسیاری از آنها در نسخه فول از نظر سطح تجهیزات اگر از BMW بالاتر نباشند کمتر نیستند، لذا در طی مقاله سعی خواهیم کرد که مدل فول این خودرو را در نظر بگیریم تا در روند خرید راحت تر تصمیم گیری انجام شود.
نمای خارجی
میزان فروش بالای هر دو خودرو نشان از این دارد که نمای خارجی بسیار دلربا و باب میلی دارند. همان طور که پیش تر نیز اشاره شد کلاس C از زیباترین خودروهای هم نسل خود به حساب می آید و بسیاری ظاهر چابک و جمع و جور آن را حتی به برادر بزرگترش یعنی کلاس E (تا مدل ۲۰۱۴) ترجیح می دهند. فیس لیفت های متعدد که از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ روی این خودرو انجام شد بیشتر روی مدل آینه های بغل و چراغ های جلو تمرکز داشت که هر بار از قبل زیباتر می شد. این خودرو از معدود خودروهایی به حساب می آید که در مدل مجهز به سانروف پانوراما، در رنگ سفید از سایر رنگ ها زیبا تر به نظر می رسد.
چهره اسپرت جلو به همراه آرم بنز بزرگ در مرکز جلو پنجره و چراغ های LED روز در گوشه های پایین سپر به آن ظاهری زیبا بخشیده و هماهنگی خوبی را با خطوط خشن و متعدد بدنه در کنارها دارد. این خطوط باعث شده تا جثه نسبتاً کوچک مرسدس عضلانی و چابک به نظر برسد. نسبت میان اندازه شیشه و اندازه درب ها در بهترین حالت قرار دارد به گونه ای که هم دید مناسبی را فراهم می آورد و هم تا حد امکان از حریم شخصی شما محافظت به عمل می آورد.
در عقب هم چراغ های LED زیبا و درخشان با آرایشی شبیه به کلاس S در دو طرف قرار گرفته اند. اما چیزی که مرسدس را مرسدس می کند اهمیت فوق العاده آن به جزئیات است. مثلاً در این مدل برای چراغ های پلاک عقب خودرو از لامپ های LED با نور سفید به جای زرد استفاده شده است که در شب و یا در پارکینگ حس زیبایی را به شما القا می کند و شاید این چیز کوچکی باشد اما همین نکات کوچک متعدد دست به دست هم می دهند تا یک خودرو به یک شاهکار تبدیل شود. چیزی که مدت هاست در خودروهای تولید داخل از بین رفته هرچند تصمیمات مهم تری مثل وجود یا عدم وجود شیشه مثلثی درب های عقب در پراید این روزها ذهن خودروسازهای مارا مشغول کرده و فرصتی برای تفکر پیرامون رنگ چراغ پلاک ندارند!
در آن سوی میدان سری ۳ با طراحی جدیدتر و به روزتر آمده و شاید مقایسه آن با کلاس C که در حال حاضر نسل قدیمی به حساب می آید منطقی نباشد ولی دور از ذهن نیست چرا که هنوز مدل های صفر این نسل به عنوان رقیب فروش سری ۳ به حساب می آیند. بی ام و با ایجاد تغییری دور از ذهن در طراحی جلوی خودرو با متصل کردن چراغ های جلو، که به اصطلاح در بین عاشقان به چشم فرشته معروف شده به جلو پنجره نمادین خود که همواره در مرکز و جدا بوده، روحی تازه و شاداب به سری ۳ بخشیده. فشرده شدن و کشیده شدن چراغ ها ماهیت اسپرت آن را بسیار غالب تر کرده و خبر از نگاه بی ام و به آینده می دهد. همواره نمای جلوی بی ام و دلرباترین نمای خودرو بوده و این بار هم مسحور کننده تر از همیشه طراحی شده است.
درکنار اما کمی اوضاع فرق می کند. هرچند سلیقه هرکس فرق دارد اما احساس می کنم که طراحان بی ام و آنقدر از طراحی جانبی سری ۵ راضی بوده اند که همان را عیناً در سری 3 نیز پیاده سازی کرده اند. نه اینکه زشت باشد اما به نظر آن هیجانی که در جلوی خودرو دیده می شود، در نمای کناری نمایان نشده است. همان طوری که طراحی کلاس C با ابعاد کلاس E هم خوانی نداشت. اما به هرحال شاید این خصلت آلمانی هاست که شخصیت و طراحی خاصی را معرفی می کنند و آن را در بسیاری از محصولاتشان پیاده سازی می کنند که خوشبختانه بعضی خودروسازان داخلی در این مورد رهروی آلمان ها بوده اند.
اما باز به عقب که می رسیم دوباره عاشق می شویم. چراغ های بزرگ و زیبای بی ام و با LED های به رنگ قرمز دلربایش به خصوص در شب ها مرهمی است بر دل همه آنهایی که این خودرو از آنها سبقت گرفته و ناچارند تا از پشت به این خودرو نگاه کنند. شیشه عقب بزرگ و صندوق عقب با شیب مناسب دیدی بسیار خوب را برای راننده محیا می کند ضمن اینکه باعث می شود تا این خودرو از عقب طراحی متناسبی داشته باشد. البته ناگفته نماند که همین چراغ های عقب سری 3 که شبیه سری 5 هستند در ابتدای ورود باعث نقد بسیاری شد اما در طول زمان زیبایی خود را به خوبی نشان داد و بی ام و اثبات کرد که هنوز از نظر طراحی حرف هایی برای گفتن دارد.
نمای داخلی
همان طور که گفتیم نمای داخلی بنز در کلاس فول آپشن با نمونه حاضر در عکس های تفاوت بسیاری دارد و خیلی بیشتر از چیزی که در تصویر می بینید درخور ستاره ۳ پر روی غربیلک فرمان است. در طرف مقابل اما بی ام و سری ۳ موجود از زیباترین و داغ ترین مدل های وارد شده است. رنگ قرمز تودوزی ها و نوار روی داشبورد بسیار هیجان انگیز و پر انرژی است. فرم جدید مانیتور که شبیه به یک تبلت شده است نه تنها زیباست بلکه کمک کرده که تا ارتفاع داشبورد کاهش پیدا کند و دید بهتری برای راننده وجود داشته باشد. هرچند نباید بی ام و را به تنهایی بابت این ایده ستود چرا که اولین بار مزدا ۳ جدید در مدل ۲۰۱۳ این سبک طراحی را برای داشبورد معرفی کرد.
از طرفی اما داخل بنز خبری از هیجان نیست بلکه اینجا هدف آرامش و آسایش شماست. حتی استفاده از پارچه توری به عنوان پوشش سقف پانوراما به منظور استفاده مناسب از نور روز و زیباتر ساختن محیط داخل نشان از این دارد که هیجان و اسپرت بودن در انتهای لیست اولویت های طراحان بنز قرار داشته. اینجا قرار نیست شما به صندلیتان بچسبید و به سرعت از میان خودروهای دیگر عبور کنید و در پیچ های تند جا به جا شوید بلکه اینجا قرار است در نهایت آسایش و آرامش به مسیر خود ادامه دهید و از اینکه سوار بر یک خودروی سلطنتی هستید لذت ببرید. جنس خوب صندلی ها و کیفیت عالی (حتی بهتر از بی ام و) مواد به کار رفته در ساخت تجهیزات به شما می فهماند که سوار چه خودرویی هستید. استفاده از دوخت پارچه جیر در صندلی ها و سقف و روی درب ها به همراه تودوزی قرمز رنگ و کمربندهای به رنگ قرمز کمی سعی در جذب اسپورت دوستان می کند اما یک اسپرت باز می داند که بین این دو خودرو به سمت کدام باید برود!
شاید هرکسی جرات ایراد گرفتن از این دو خودرو را نداشته باشد ولی اخلاق حکم می کند که باید صادق بود. هردوی این خودروها برای ۵ نفر سواری مناسب نیستند و ۳ نفر بزرگسال به سختی در عقب آنها جا می شوند که خوب شاید از یک سدان کوچک شهری هم همین توقع برود اما این دو در بین سدان های کوچک هم از کوچکترین ها هستند ضمن اینکه فضای پای عقب به خصوص اگر نفر جلویی قد بلند باشد و کمی صندلی را به عقب بدهد بویژه در خودروی بنز اصلاً کافی نیست.
تجربه رانندگی
اول سوار سری ۳ می شوم چون تازه اول صبح است و انرژی زیادی برای تخلیه دارم. به راحتی در صندلی جلوی آن جای می گیرم گویی این صندلی را برای ابعاد بدن من سفارش داده اند. گودی صندلی و بالشتک های کناری من را با مهربانی به آغوش می کشند انگار که می دانند که قرار است از من در مقابل چه تکان هایی محافظت کنند. همه چیز آماده است پای را روی ترمز می گذارم و سوئیچ استارت را می چرخانم اما پیش از آن چشمانم را می بندم تا از صدای غرش پیشرانه ۲ لیتری تویین توربوی بی ام و که سخاوتمندانه ۲۴۵ اسب بخار و ۳۵۰ نیوتون متر گشتاور را در اختیارم قرار می دهد لذت ببرم. حدس می زنم طراحان بی ام و هم به همین دلیل کمترین ذوق و سلیقه را در طراحی صفحه آمپر آن به خرج داده اند.
آب دهانم را می بلعم و نیم نگاهی به مالک خودرو می اندازم و پای خود را محکم به روی پدال گاز فشار می دهم. هر دو به پشتی صندلی چسبیده می شویم. به لطف توربوی دوقلو و از بین رفتن تاخیر توربو و نیز هماهنگی عالی جعبه دنده ۸ سرعته حس شتاب گیری شبیه به حسی است که به هنگام شتاب گیری با مرسدس S500 دارید. (دوستان نکته سنج بنده حس را گفتم نه عدد شتاب را!) پای را از روی گاز بر می دارم نه چون خودرو کم آورده بلکه هم من کم آوردم و هم راه کم آمد! فرمان خوش فرم این خودرو و تعلیق های شاهکارش پیشرفت بسیار قابل ملاحظه ای را نسبت به نسل قبل داشته و دیگر خبری از بی ثباتی عقب خودرو نیست. تعلیق ها به صورتی است که چنان چسبندگی ای را ایجاد می کند که شما تک تک ذرات آسفالت را حس می کنید. شیب مناسب دماغه در کنار دید مناسب کمک می کند تا به راحتی پیچ و خم جاده را در نوردید.
بعد از چند بار چرخیدن و دود بلند شدن از چرخ های عقب نوبت به خوش رکاب اشتوتگارتی می رسد. درب به نرمی باز می شود و به آرامی و نرمی بسته می شود. جایی را که نشسته ام دوست دارم. همه چیز سرجای خود است و ستاره ۳ پر بنز در وسط غربیلک زیبا، خوش دست و مدرن بنز خودنمایی می کند. ضربان قلبم حالا آرام و آرام تر می شود و به آرامی دکمه استارت را می فشارم که کیت اگزوزی که صاحب خودرو روی آن نصب کرده من را غافلگیر و هوشیار می کند. صدای غرش موتور به من می گوید که شاید در مورد این خودرو اشتباه فکر می کردم! هرچند پشرانه ۱.۸ لیتری این خودرو تنها توان تولید ۲۰۱ اسب بخار را دارد (سمند با همین حجم ۹۷ اسب تولید می کند) ولی به لطف جعبه دنده ۷ سرعته خود تنها در ۷.۱ ثانیه و در ازای مصرف ۹.۴ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر ما را به مرز ۱۰۰ می رساند و با گشتاور ۲۲۹ نیوتون متری خود تا ۲۱۰ کیلومتر در ساعت سرعت می گیرد. ولی چه فایده که رقیب او تنها در ۶.۱ ثانیه به ۱۰۰ کیلومتر در ساعت می رسد و تا ۲۵۰ کیلومتر در ساعت پیش می رود و با این حال تنها ۸.۴ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر مصرف می کند! (لازم به ذکر است مرسدس کلاس C در مدل جدید شتابی برابر با ۶.۶ ثانیه از همین موتور دارد)
به کمک اهرم دستی شبیه به گلنگدن توپ ۸۸ میلیمتری ترمز دستی (!) را به رسم قدیمی بنز آزاد می کنیم و با نگاهی به اطراف این بار با آرامش شروع به حرکت می کنیم. ولی باز با باز دیدن راه و چراغ سبز مالک به اصطلاح گاز را تخته می کنم. باید اعتراف کنم که این بار هم به عقب کوبیده شدم اما نه به همان شدت اما چیزی که برایم جالب بود این بود که از این خودرو چنین توقعی نداشتم و این حس شگفت زدگی کمی به هیجان موضوع افزود. ولی شتاب همه ماجرا نیست! فرمان بنز بسیار نرم تر از بی ام و بود و خیلی خوب می پیچید. ضمن اینکه شعاع گردش کمتری (۱۰.۸ در مقابل ۱۱.۳) نسبت به بی ام و داشت. از نظر ایستایی و ثبات نیز مرسدس حس بهتری نسبت به سری ۳ داشت. در سرعت های معمولی نرمی بنز در حد کلاس E یا S نبود ولی به مراتب از بی ام و نرم تر بود هر چند سرو صدای اتاق در ماشینی با این قیمت و از این چنین کارخانه ای کمی زیاد از حد بود.
مگر می شود دو خودرو را برای تست به خودروبانک بسپارید و درگی برگزار نکنیم؟ چه رسد به اینکه سری 3 توربو خوش اسپرت را در مقابل C کلاس باوقار قرار دهیم:
Loading the MediaPack player...
سخن آخر
می دانم خیلی از خوانندگان تنها این قسمت از مقالات را می خوانند و بیشتر به دنبال نتیجه گیری هستند تا اصل ماجرا. همین باعث می شود تا وجدانم نگذارد که بگویم انتخاب با شماست اما فی الواقع این دو خودرو تنها اشتراکاتی که دارند پرستیژ و جذبه بالا، آلمانی بودن و گران بودنشان است و از سایر جهات دو خودرویی هستند که از روی قصد متفاوت طراحی شده اند. یکی برای رفاه و آرامش در میان سالی و دیگری برای شیطنت و هیجان در جوانی. همان قدر که یک انسان میان سال پشت سری ۳ بد به نظر می رسد یک فرد جوان هم پشت کلاس C جایی ندارد. اما چند حقیقت را باید به شما بگویم. اول اینکه مراقبت از بی ام و کار هر کسی نیست. این خودرو بسیار حساس و پرخرج می باشد و از طرفی تعمیر کردن آن نیز کار هر کسی نیست. موتور این خودرو به تعداد بسیار زیادی سنسور مجهز است و هرکدام از آنها گهگاهی یک چراغ را برای شما در صفحه آمپر روشن می کند که با پول کمی خاموش نمی شود. به خصوص اینکه کیفیت بد بنزین و خیابان های بی کیفیت ما برای موتور و تعلیق این خودرو کشنده است. هم زیستی با این ماشین شبیه به معاشرت با بانویی بسیار زیبا و خوش چهره اما پرتوقع و نازنازی است اما از سویی دیگری بنز خودرویی کم استهلاک تر و با دوامی بیشتر و قطعاتی ارزان تر است هرچند به دلیل قطع همکاری شرکت بنز با نماینده سابق بنز در ایران، سطح کیفیت و گستردگی خدمات با سرویس های پرشیا خودرو قابل قیاس نیست. به هرحال این که کدام خودرو را انتخاب کنید کاملاً به تیپ و شخصیت و نگاه شما و به کاربری مورد انتظارتان از خودرو برمی گردد.
مشخصات فنی |
مدل | بی ام و 328i | مرسدس بنز C200 |
پیشرانه | 4 سیلندر 2 لیتری | 4 سیلندر 1.8 لیتری |
حداکثر قدرت | 245 اسب بخار در 6500 دور | 184 اسب بخار در 5250 |
حداکثر گشتاور | 350 نیوتن متر در 4800 دور | 270 نیوتن متر در 4600 دور |
وزن | 1530 کیلوگرم | 1505 کیلوگرم |
شتاب صفر تا صد | 6.1 ثانیه | 7.8 ثانیه |
مصرف سوخت ترکیبی | 6.3 لیتر | 6.6 لیتر |
قیمت در بازار | 300 تا 325 میلیون تومان | حدود 280 میلیون تومان |