نام لینکِن (Lincoln/ با حرف L دوم ساکن) که متاسفانه در ایران و در میان عوام و تقریباً تمامی نشریات تخصصی حوزه خودرو به شکل بسیار اشتباهی لینکُلن خوانده میشود، در تاریخ صنعت خودروسازی آمریکا یکی از ماندگارترین و تاثیرگذارترینهای جهان است. این نام در این صنعت یادآور دو طیف خودرو یا ترکیب متناسبی از دو نوع ویژگی اساسی را تداعی میکند که همانا لوکسگرایی و پهنپیکری است.
معرفی برند لینکن به عنوان زیرمجموعه لوکس ساز فورد (رقیب اصلی کادیلاک از جنرال موتورز) به تنهایی نیازمند هزاران هزار کلمه گزارش و مقالههای متعدد است اما اگر قرار باشد این برند را بصورت خلاصه معرفی کنیم باید بگوییم که این تنها کادیلاک نبود که افتخار ثبت بسیاری از "اولینهای خودرویی" جهان را به خود اختصاص میدهد. اگرچه کادیلاک در تاریخ همواره یک سر و گردن بالاتر از لینکن ایستاد اما این برند نیز اولینها و آخرینهای بسیاری را با خود به همراه داشت که باعث شد نام کانتیننتال در گذر از 10 نسل همچنان در بازار خودرو جهانی بدرخشد. از جمله مهمترین قدم لینکن در راستای کسب یکی از اولینهای خودرویی جهان میتوان به تولید مدل کانتیننتال در ابتدای دهه 40 میلادی اشاره کرد که با این اقدام سگمنت نوین "خودرو لوکس شخصی" را در جهان پایهگذاری کرد. لینکن همچنینی آخرین خودروساز آمریکایی بود که به تولید خودروهای مجهز به پیشرانه استاندارد V12 و سدان کانورتیبل خاتمه داد و همچنین آخرین خودروساز آمریکایی بود که با ورود به دهه 80 میلادی اقدام به کاهش ابعاد خارجی خودروهای تولیدی خود کرد.
آنچه در ادامه این مطلب میخوانید آشنایی با پنجمین نسل لینکن کانتیننتال (Continental) هاردتاپ کوپه مدل 1979 است که از جمله شکیلترین، لوکسترین و به اصطلاح خودمانی، کشتیترین خودرو آمریکایی تاریخ به شمار میآید. اگرچه لینکن به اندازه کادیلاک در صدر جدول محبوبیت و فروش نبوده است اما بدون شک رتبه دوم لوکسترین برند خودروسازی آمریکا را به خود اختصاص میدهد. نام کانتیننتال با معنا و مفهوم "قارهای" حرکت هوشمندانهای بود که از سوی لینکن به منظور جذب خریداران بالقوه برای نامگذاری این خودرو لوکس مردم پسند برگزیده شد.
طراحی
بررسی کانتیننتال از دیدگاه برتری طراحی همانند الدورادو بسیار دشوار است چرا که بیشتر نسلهای ارائه شده آن از دیدگاه طراحی زیبا و جاودان به نظر میرسند. اما نسل پنجم معروف به مارک 5 (Mark V) بدون شک یکی از فراگیرترین طراحیهای کانتیننتال از دیدگاه زیبایی است که از رویه مشترک در طراحی بین خودروسازان آمریکایی در دهه 70 میلادی نشات میگیرد.
مارک 5 در سه تیپ کلی پیلارد هاردتاپ سدان (سدان هارد تاپ با ستون B فاقد کلاف درها)، کوپه و هاردتاپ کوپه (کوپه فاقد ستون B معروف به کوپه بی ستون) به تولید رسید که ابعاد خارجی آن برای نمونه هاردتاپ کوپه مورد بررسی خودروبانک برابر با 5850×2029×1349 میلیمتر با فاصله محورهای 3060 میلی متر است. اگرچه نسخه هاردتاپ سدان این مدل با 68 میلی متر طول بیشتر کشیدهترین خودرویی بود که شرکت فورد تا آن دوران به تولید رساند اما نمونه هاردتاپ کوپه نیز از کشتیگرایی دست کمی ندارد.
نمای خارجی مارک 5 از دیدگاه طراحی با توجه به دوران تولید اندکی از بازار خودرویی جهان عقب بود. البته این نکته را نباید با عقب ماندگی از زاویهای منفی اشتباه گرفت. به عبارت بهتر، لینکن طراحی کانتیننتال را بر خلاف رقیب اصلیاش، کادیلاک الدورادو، مدت زمان طولانیتری بر خط تولید نگه داشت چرا که اعتقاد داشت تاریخ مصرف این سبک طراحی هنوز به پایان نرسیده است. از این رو زمانی که با ورود به دهه 70 میلادی، کادیلاک چراغهای مخفی بینظیر و بسیار زیبای الدورادو را حذف و آن را با چهار چراغ گرد ثابت جایگزین کرد، لینکن تازه به تولید مارک 5 با چراغهای مخفی منحصر به فرد و جلو پنجره کرومی بزرگ الهام گرفته از سبک طراحی وینتج پرداخت. برخلاف آنچه که از معجزه گذر زمان انتظار میرفت این سبک طراحی نه تنها در آن دوران بلکه حتی امروزه نیز دمده و قدیمی به نظر نمیرسد.
ظاهر قوطی کبریتی مارک 5 با خطوط تیزی که از جلو تا انتهای خودرو کشیده شده و در هر قسمت بزرگ و کوچک با زوایای تند و تیز ادامه مییابد، تنها در بخش انتهایی صندوق عقب و در محل نگهداری تایر زاپاس با یک قوس بسیار لطیف تکمیل میشود که مستقیماً از طراحی نسل اول کانتیننتال الهام گرفته است و در کنار جلوپنجره کرومی آن نشانهایی از نفوذ المانهای طراحی دوران وینتج به عهد کلاسیک خبر میدهد. با وجود شباهتهای ظاهری بسیار میان طراحی کلی مارک 5 با الدورادوهای هم دوران، جلوپنجره و چراغهای مخفی جلو، چراغ عقبهای متمایز و ریمهای اسپرت لاکچری آن هرگز اجازه نمیدهد آن را با الدورادو اشتباه بگیرید.
سر سنگینی و جلال طراحی خارجی کانتیننتال خوشبختانه تا بیشترین حد ممکن به نمای داخلی نیز راه یافته است. استفاده نسبتاً فراوان از چوب مخصوصاً بر داشبرد که درست در پیش روی راننده قرار دارد، در کنار صندلیهای مبله برقی، آینههای برقی، سانروف، تریم بسیار شیک، سیستم تهویه مطبوع و نشانگرهای مربع با پس زمینه سفید رنگ و نوشتههای مشکی دقیقاً همان طراحی لوکس و کلاسیکی است که حتی امروزه از سوی ساعتسازان برتر جهانی به عنوان استاندارد همیشگی و نماد لوکسگرایی در دنیای ساعتسازی استفاده میشود.
طراحی فنی
ورود به دهه 1970 میلادی برای آمریکاییها به معنای رویارویی با فاکتورهای تخریبکننده هر آن چیزی بود که "رویای آمریکایی" نام داشت. افزایش چشمگیر قیمت حاملهای انرژی، افزایش نرخ بیمه خودروهای اسپرت و لوکس و محدودیتهای بسیار شدید و سختگیرانه قوانین جدید آلایندگی دست به دست هم دادند تا برای اولین بار در تاریخ، چهار ستون صنعت خودروسازی آمریکا را به لرزه درآورند. خوشبختانه خودروسازان بزرگ آمریکایی در رویه تولید بیشتر محصولات خود به خوبی از پس این تغییر و تحول خانمان برانداز برآمدند و لینکن نیز با مقاومت بسیار در برابر کوچکسازی ابعاد خارجی و حجم پیشرانه محصولات خود، مارک 5 را تا پایان تولید نسل پنجم در سال 1979 با ابعاد خارجی بسیار بزرگ و پیشرانهای غولپیکر بر خط تولید نگه داشت درحالی که کرایسلر و جنرال موتورز از سال 1978 به بعد به کوچکسازی بسیاری از محصولات خود روی آوردند.
در نتیجه پیشرانه استاندارد ارائه شده مارک 5 تنها به نمونه 400 اینچ مکعبی (6.6 لیتری) V8 پوش راد 16 سوپاپ از سری کلیولند (Cleveland) محدود و پیشرانه 460 اینچ مکعبی (7.5 لیتری سری 385) از لیست آپشنها حذف شد. لینکن به منظور پیروی از قوانین جدید و سختگیرانه آلایندگی با کاهش ضریب تراکم، ستاپ پیشرانه را تغییر داد و اولین خودروساز آمریکایی بود که در سیستم اگزوز از کاتالیزور بهره گرفت و در نتیجه آن سوخت مورد استفاده برای این پیشرانه به نمونه بدون سرب یا سوپر ارتقا یافت. حاصل این تغییرات مثبت و منفی خروجی قدرت 160 اسب بخاری در دور 3400 و گشتاور قابل توجه 427 نیوتنمتری در دور خیرهکننده و بسیار پایین 1800 بود.
پیش از آن که آلمانی بازهای متعصب صحبت پیشرانه M100 مرسدس بنز را برای قیاس با پیشرانه 400C فورد به میان بکشند باید در نظر داشته باشند که W116 450SEL 6.9 از دیدگاه سگمنت هم رده مارک 5 قرار نمیگیرد. به عبارت دیگر مارک 5 برای رقابت در سگمنت خودروهایی چون مرسدس بنز 600 پولمان، رولز رویس فانتوم VI و زیل 4104 تولید شده بود که هیچ یک از آنها به هیچ عنوان خودرو عملکرد محور به شمار نمیآیند.
از طرف دیگر پیشرانه 400C به عنوان برادر بزرگتر پیشرانه 351C (5.7 لیتری کلیولند/رایج در بسیاری از محصولات فورد از جمله ماستنگ) معرفی کرده بود که به شکل ویژهای به منظور ارائه بهترین عملکرد و حداکثر دوام در خودروهای نمیه سنگین و سنگین تولید این شرکت طراحی شده بود. ماکزیمم گشتاور پیشرانه 400C در دور خیرهکننده 1800 دور در دقیقه، یعنی تنها دو برابر بیشتر از دور درجا پیشرانه در اختیار راننده قرار میدهد. به بیان دیگر این مارک 5 بهینهترین، آسودهترین و آرامبخشترین حالت رانندگی را در پایینترین دور و کماستهلاکترین شکل ممکن ارائه میکند که باعث میشود این پیشرانه در کنار گیربکس توانمند C6 سه سرعت فورد برای دههها بدون نیاز به بازسازی و تعمیر زیر وزن عظیم 2050 کیلوگرمی مارک 5 هاردتاپ کوپه (2200 کیلوگرم برای نسخه سدان) دوام بیاورد.
از همه اینها گذشته، مارک 5 در سگمنت خودروهای لوکس شخصی طبقهبندی میشود. خودروهای تولید این کلاس، بر اساس تعریف از خودروهای گرند تورینگ (GT) بزرگتر هستند و در نتیجه با تمرکز بر آپشن، طراحی و آسایش طراحی و تولید میشوند و فاکتورهایی چون عملکرد و فرمانپذیری در طراحی آنها هیچ نقشی ندارند. از این رو ویژگیهای عمکرد محور مارک 5 به حداکثر سرعت 180 کیلومتر بر ساعت و متوسط مصرف سوخت برابر با 18 لیتر در هر صد کیلومتر بر ساعت درست همانند یک لیموزین شخصی محدود میشود.
سخن نهایی
کانتیننتال مارک 5 یکی از کشیدهترین خوردوهای تولید شده در تاریخ خوردوسازی آمریکا است. تردد با این خودرو در خیابانهای نهچندان اصولی ایران میتواند در روزهای پر ترافیک به یک کابوس بدل شود اما هیچ مالکی از این خودرو به عنوان وسیله نقلیه روزمره استفاده نمیکند. مارک 5 به سادگی میتواند در کنار محصولات کادیلاک در همایشهای خودرویی به گل سرسبد سگمنت خودروهای لوکس شخصی بدل شود و نگاههای خیره هربینندهای را به خود جلب کند. جذابترین نکته مارک 5 تعریف کلاسیک آمریکاییها از لوکسگرایی است که در هویت نهان و آشکار مارک 5 موج میزند. نسل پنجم کانتیننتال به دلیل فراوانی تولید امروزه در بازار جهانی خودروهای کلاسیک از قیمت معقولی برخوردار است که البته در موارد خاص مانند تریمهای تولید محدود و نمونههای کلکسیونی میتواند تا بیش از 40 هزار دلار قیمت بخورد که برای خودرویی از این کلاس رقم درخور توجهی است. خوشبتانه تعداد نسبتاً اندکی از مارک 5 به بازار ایران راه یافت و بیشتر نمونههای آن امروزه در وضعیت قابل قبولی نگهداری میشوند که همچنان نگاه پر از تحسین و لبخند حاصل از تعجب رهگذران خیابانها را با خود همراه میکند.
در انتها جا دارد از آقای سیامک نایب محمدی، مالک محترم خودرو جهت همکاری برای تهیه این گزارش خودروبانک کمال تشکر را داشته باشیم.