نوشته: محسن آل طه
عکس: بامداد صفائیان
بعضی از مواقع در زندگی تصمیم گیری بر سر یک دوراهی کار سختی است. هر طرف مزیت ها و معایبی دارد و به هر سو که برویم برای خود داستانی جداگانه دارد. هر سو نیز از طرفداران پر و پا قرصی بهره می برند و هر چند وقت یک بار هم جنگی در تقاطع این دو راهی بین آنها بوجود می آید. حتی گاهی اوقات چنان این تصمیم گیری کار دشواری است که بسیاری ماه ها از رفتن به یکسو عاجزند و قدرت تصمیم گیری ندارند. به قول شاعر فاطمه سادات هاشمی:
پای ماندن، راه رفتن در دو راهی مانده ام
مانده ام من پیش کوه و چون به کاهی مانده ام
در شبانگاهان دلم ناگاه یادت کرده است
بی تو در این وقت شب در بی پناهی مانده ام
داستان من و عکاس تیم خودروبانک هم همین بود. من عاشق بی ام و و بامداد هم از طرفداران آتشین مرسدس بنز. در مسیر حرکت به سمت محل آزمایش و عکاسی، ما دو نفر بر سر اینکه بی ام و سری 5 بهتر است یا مرسدس بنز کلاس E جنگی سخت داشتیم و در لحظاتی کار به تهدید هم می رسید و به ازای هر مزیتی که یکی وسط می گذاشت و با آن به حریفش حمله می کرد، دیگری نیز همان مزیت را با کمی سس اضافه(!) به عنوان دفاع به میان می آورد و کار را به تساوی می کشاند! البته این جنگ را قبلاً بر سر موضوعات دیگری مانند تقابل گوشی های آیفون و سامسونگ نیز تجربه کرده بودیم!
حدود 1 ماه بود که در تلاش بودیم تا بتوانیم این دو آلمانی را در مقابل یکدیگر قرار دهیم تا یکبار برای همیشه مشخص شود که بالاخره بنز بهتر است یا بی ام و؟ تا اینکه چندی پیش این فرصت بوجود آمد و در صبح آدینه ای زیبا همگی به سمت محل عکاسی حرکت کردیم. در طول مسیر و در حین دعواهای همیشگی در خودروی خودمان، دو رقیب آلمانی جلوی چشمان ما کمی برای هم شاخ و شانه هم می کشیدند و با شتاب گیری های ناگهانی و غرش توربوها، برای لحظاتی ما را مبهوت کرده و سپس بر آتش جنگ ما می افزودند.
درست است که دست به قلم شدن من و مقایسه دو خودرو به عنوان کسی که عاشق یک طرف بود، کار اشتباهی است، اما قبل از شروع آزمایش، تمامی تعلقات و این کل کل های دوستانه را کنار گذاشته و عادلانه این رقابت را استارت زدیم. البته این را خوب می دانم که اگر کمی از راه حقیقت کج روم و طرفداری بی منطقی از سری 5 کنم، مطمئناً یک مرسدس بنز به همراه عکاس تیم جلوی درب منزل منتظرم خواهند بود!
الماس اشتوتگارتی در مقابل گردباد باواریایی
ابتدا از فرزند اشتوتگارت شروع می کنیم. قطعاً مرسدس بنز کلاس E یکی از خوش قیافه ترین بنزهایی است که تا به حال ساخته شده است. البته بسیاری از علاقه مندان دو آتشه مرسدس بنز از این فیس لیفت کلاس E خوششان نیامد و بر این عقیده بودند که آن ابهت نسل 221 را ندارد ولی میزان فروشش در داخل مشخص کرد که از مقبولیت خوبی بهره می برد و توانسته خود را به خوبی در بازار مطرح کند. اگر به طراحی این کلاس شک دارید، فقط کافیست از جلو به این خودرو نگاهی بیندازید تا چراغ های مخصوص روز آن، که همانند جواهرهایی درخشان در آن جایگذاری شده اند را ببینید تا متوجه شوید که همانند تمامی محصولات این شرکت، ظرافت و دقت بکار رفته در ساخت آن سرمشق دیگر رقبا خواهد بود.
در جبهه مقابل سری 5 قرار دارد که با اتاق F10 از سال 2010 به بازار آمده و چراغ های جلوی آن که به چشمان فرشته معروف شده اند بیانگر عصبانیت این سری و جدی بودن آن در هر رقابتی است به طوریکه گویا قصد دارد رقیب خود را یکجا ببلعد!
معمولاً طراحی این سری از بی ام و همیشه توانسته نظر طرفداران را به سوی خود جلب کند و حقیقتاً بی ام و همیشه توانسته خودروهای جذاب و اسپرت را به خوبی طراحی کند. شاید تفاوت مرسدس بنز کلاس E و بی ام و سری 5 را باید اینطور بیان کنیم که در کلاس E مرسدس خودرویی شکیل و شیک را طراحی کرده که کمی در آن روح اسپرت را نیز دمیده است، اما در سری 5 اوضاع کاملاً برعکس است و ابتدا بی ام و خودرویی اسپرت را طراحی کرده و در عین حال کمی به شیک و شکیل بودن هم توجهی داشته است.
اگر در بازار داخل کمی به عقب برویم، ابتدا مرسدس کلاس E در مدل E200 عرضه شده بود که از نظر ظاهری همانند دیگر مدل های این کلاس است و در مقابل آن، سری 5 در مدل 520 عرضه شده بود. اما با ورود لشکر 528 از سری 5 و غرق شدن نمایشگاه ها در موج سهمگین این مدل، مرسدس به چاره اندیشی فرو رفت و به سرعت مدل E250 را به بازار تزریق کرد. مدلی که از نظر پیشرانه نسخه ای بسیار قدرتمندتر از E200 است و به راحتی رضایت راننده را جلب می کند.
مدل E250 به پیشرانه 4 سیلندر دو لیتری مجهز شده که می تواند به کمک توربوشارژها حداکثر 211 اسب بخار در 5500 دور در دقیقه و 350 نیوتن متر در 4000 دور در دقیقه را تولید کند. اما در مقابل سری 5 با مدل 528 قرار دارد که اگرچه آن هم به پیشرانه 4 سیلندر دو لیتری مشخص شده ولی به کمک توربوشارژ و بوست بیشتری که دارد می تواند حداکثر 245 اسب بخار در 5000 دور در دقیقه و 350 نیوتن متر در 4800 دور در دقیقه را تولید کند. پس تا اینجا و بر روی کاغذ سری 5 به لطف توربوهای قدرتمندتری که دارد برگ برنده را در دست دارد ولی آیا در عمل هم به همین صورت است؟ در ادامه درگی را برگزار کردیم که این برتری را در عمل نیز تست کنیم پس کماکان با ما همراه باشید.
این اسب های آلمانی در سری 5 به گیربکس 8 سرعته تیپ ترونیک ZF منتقل می شوند و در کلاس E مستقیماً وارد گیربکس 7 سرعته 7G-Tronic Plus می شود و خوشبختانه در هر دو خودرو دیفرانسیل عقب وظیفه مهار کردن نیروهای این اسب های سرکش هستند. البته در قسمت تجربه رانندگی سعی کردیم از این قابلیت خودروها استفاده کرده و کمی با آنها شوخی کنیم!
تجربه رانندگی
شاید لیست کردن تجهیزات و امکانات نصب شده روی این دو آلمانی معروف و مشهور وقت تلف کردن باشد و مطمئن باشید هر دو از جدیدترین و پیشرفته ترین امکانات رفاهی و امنیتی برخوردار هستند. لذا بدون مکث کلیدها را از صاحبان هر خودرو گرفته و پشت فرمان هر یک می نشینم تا در مقام مقایسه هر یک را بسنجم.
ابتدا به همراه سعید (صاحب کلاس E) وارد مرسدس بنز می شوم و مطمئناً مانند تمام کسانی که ابتدا وارد این خودرو می شوند، چند ثانیه ای مجذوب ساعت زیبای وسط کنسول می شوم بطوریکه این اتفاق چند بار دیگر تا آخر تست تکرار شد که گویا سحری در آن نهفته شده است. وقتی کمربند را می بندم به صورت خودکار خودش جمع می شود و راننده را تا رسیدن به نقطه مناسب به صندلی فشار می دهد تا به شما گوشزد کند که اینجا همه چیز را ما کنترل می کنیم و شما فقط لذت ببرید!
خودرو را استارت زده و در زمانی که قصد دارم خودرو را در حالت D قرار دهم برای دومین بار غافلگیر می شوم که در کنسول میانی برخلاف تمامی خودروهای بازار، از دسته دنده خبری نیست و مثل کادیلاک های کلاسیک، دسته دنده ای کاملاً ارگونومیک در کنار و پشت غربیلک فرمان قرار دارد اما استفاده کردن از آن همانند خودروهای بازار بسیار ساده و آسان است.
شروع به حرکت می کنیم و هیچ سر و صدایی داخل کابین نمی آید. گویا در گهواره ای آرام نشسته و فقط از نگاه کردن به مناظر اطرافمان استفاده می کنیم. فرمان پذیری مرسدس بنز کلاس E عالی است و حس یک خودروی شکیل و با وقار را به خوبی در راننده القا می کند. در مواقع شتاب گیری و مانور این خودرو به خوبی عکس العمل نشان می دهد اما طوری است که به شما احساس و هیجانی تزریق نمی کند که بخواهید مکرر با آن شتاب گیری داشته باشید و به قول معروف لایی بکشید(!) ولی در عوض شما را تشویق می کند که مثل یک فرد با کلاس و آرام به آهستگی در خیابان حرکت کنید و از صدای موسیقی سیستم صوتی خود لذت ببرید.
بالاخره نوبت به سری 5 رسید. به همراه حسین (صاحب سری 5) و بدون معطلی خودرو را استارت زده و شروع به حرکت می کنم. البته کار با دسته دنده خوش استیل و جذاب iDrive بی ام و برای خود داستانی دارد و قبل از شروع حرکت باید کار کردن با آن را یاد بگیرید. وقتی داخل سری 5 هستید، احساس خفگی و تو رفتگی بیشتری نسبت به کلاس E دارید البته نه از نوع منفی و این موضوع تنها حس اسپرت بودن را به شما منتقل می کند و کمک می کند بتوانید مانور بهتری و کنترل بیشتری روی آن داشته باشید.
در موقعیت قرارگیری پشت فرمان سری 5، کمی از درپوش موتور نیز مشخص است که حالت و طراحی عضلانی آن شما را ترغیب می کند تا اسب های داخل آن را بیش از پیش برای تاخت و تاز شلاق بزنید.
درگ
جدا از جذابیت هایی که یک درگ به خودی خود دارد، اما این رقابت باعث می شود در یک فاکتور مشخص شود که قدرت موتور، عملکرد گیربکس و تمامی تجهیزات دیگر در نهایت چه عملکردی دارند و یقیناً این نتیجه یکی از اصلی ترین و مهم ترین فاکتورها لااقل برای بسیاری از جوانان محسوب می شود. لذا ما هم دست روی دست نگذاشته و این دو را در کنار هم قرار داده تا در مسیری تقریباً 400 متری یک درگ برگزار کنیم تا متوجه شویم بالاخره موتور 2 لیتری توربوی بنز بهتر است یا 2 لیتری توربوی بی ام و؟
البته قبل از شروع این درگ نفس گیر، هر طرف از آلمانی ها شروع به رجزخوانی کرده و با حرکت های دونات و کمی دریف، سعی کردند قدرت خودروی خود را به رخ حریف کشیده و برای آن خودنمایی کنند. برای اینکار لازم بود که سیستم های کنترلی مثل ESP خاموش شود و نوع رانندگی به قدرتمندترین حالت تبدیل شود که در بی ام و با ورود به حالت Sport+ پشت صفحه نمایش قرمز رنگ شده و نشان می دهد که از ابتدا منتظر چنین لحظه ای از مقایسه بود.
با اتمام این رجزخوانی سنگین و دود کردن تایرهای خوش خط و خال، هر دو به آرامی در کنار هم ایستاده و درگ شروع شد.
نتیجه جالب بود. از همان ابتدا بی ام و قدرت و عملکرد فوق العاده گیربکسش را به رخ هموطنی خود کشید و به یاری بوست خوب توربوها برتری خود را ثابت کرد. این اختلاف تا آنجایی پیش رفت که در انتهای مسیر حدود 3 طول یک خودرو برتری برای باواریایی ها بود و برای اینکه شک و شبهه ای در میان نباشد، این درگ را دو مرتبه و با راننده های متفاوت انجام دادیم و نتیجه مشابهی بدست آمد.
بالاخره بنز بهتر است یا بی ام و؟
در انتها باید گفت که این سوال از اول اشتباه است. درست است که بی ام و سری 5 و مرسدس بنز کلاس E در یک سگمنت و با قیمت هایی نزدیک به هم در بازار عرضه شده اند، اما از ریشه این دو برای هدفی جداگانه و با فلسفه ای متفاوت طراحی و ساخته شده اند. در یک طرف مرسدس بنز قرار دارد که در این کلاس خودرویی کاملاً لوکس با لیستی از امکانات فوق العاده مدرن و با پیشرانه ای خوب را طراحی کرده که برای سنین بالا و برای افرادی است که عاشق این برند هستند و قصد دارند در حین رانندگی با صلابت خود از کابینی لوکس و حرکت آرام و متین خود لذت ببرند.
در مقابل سری 5 وجود دارد که از همان ابتدا تکلیف را مشخص کرده و اعلام کرده که شما در یک خودروی اسپرت نشسته اید و نوع تعویض دنده ها، عملکرد پیشرانه و فرمان سه پره زیبای M این آلمانی همگی این هدف را تصدیق می کنند و مطمئناً راننده جوان و عاشق خود را راضی نگه خواهد داشت.
لذا به نظر می رسد که تصمیم بر سر این دو راهی کماکان پاسخی نامشخص دارد و بر اساس هر سلیقه و فردی، هر کدام می توانند گزینه ای بسیار رضایت بخش و عالی باشند. به قول خیام (البته با کمی تغییر):
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آید روزی
که ای بی خبران راه هم آن است و هم این!
در انتها جا دارد از حضور و همکاری آقایان حسین موسوی و سعید پرهیزکار برای تهیه و تست این مقاله توسط سایت خودروبانک کمال تشکر را داشته باشیم.