با جستوجو در میان نام خودروهای عضلانی برتری که در دوران اوج و شکوفایی صنعت خودروسازی آمریکا، یعنی دو دهه 60 و 70 میلاد قد برافراشتند، به نامهای شورولت چون شِوِل، پلیموث رودرانر، اولدزمبیل کاتلِس، امریکن موتورز ماتادور و جَوِلین و البته پونتیاک GTO بر میخوریم که هر یک برای خود اسم و رسم درخور احترام فراهم کردند.
پونتیاک یکی از برترین برندهای زیرمجموعه جنرال موتورز در دوران کلاسیک است که به ساخت خودروهای اسپرت ارزشمند و نیمه لوکس شهرت داشت و خودروهایی از جمله فایربرد و GTO نیز از نامآورترین محصولات این برند است و به دلیل قرارگیری یک کلاس بالاتر از شورولت ضمن داشتن قیمت بالاتر، بسیار محبوبتر بود و پرستیژ بیشتری داشت و همواره شانه به شانه محصولات عضلانی برند بیوئیک حرکت میکرد که متاسفانه در سال 2009 با ورشکستگی مواجه شد.
آنچه در ادامه میخوانید تست و بررسی یکی از محصولات جذاب و البته نادر برند پونتیاک است که پس از بازسازی به سبک رستو ماد (Restomod بازسازی با اعمال تغییرات مدرنیته) از سوی مالک فعلی با وسواس بسیار حفظ و نگهداری میشود. با خودروبانک در این تست هیجانانگیز همراه باشید.
فرصتی برای گیج شدن
خودروسازان آمریکایی در نامگذاری محصولات خود تقریباً پیرو هیچ قانون یا رویه انحصاری و مشخصی نیستند و در بسیاری از موارد از نام آپشنهای قدیمی برای نامگذاری محصولات جدید استفاده میکنند. این مهم باعث گیج شدن بسیاری از خودرو دوستان و عدم توانایی تشخیص خودروهای مشابه از هم میشود.
بهترین مثالها در این زمینه شورولت شِوِل و مالیبو است که در حقیقت نام مالیبو زمانی متعلق به بالاترین سطح آپشنی شول بود و بصورت کامل شورولت شول مالیبو خطاب میشد اما بعدها خود مالیبو به یک محصول انحصاری بدل شد. همچنین پلیموث رود رانر نیز در بالاترین سطح آپشنی رودرانر GTX خطاب میشد که در همان بدو تولید نمونههای فول آپشن از سوی خود کرایسلر و پلیموث، بصورت اختصاری GTX خطاب میشدند.
داستان برای خودرو مورد بررسی ما نیز به همین ترتیب است. موضوع از این قرار است که دو مدل LeMans و GTO در ابتدا دو تریم و سطح آپشن برتر برای پونتیاک تِمپِست (Tempest) بودند اما طی زمان در سال 1965 ابتدا سطح آپشنی GTO در در سال 1969 سطح آپشنی LeMans هر یک به خودرو جداگانه تبدیل شدند که ویژگیهای منحصربفرد خود را داشتند اما تا پیش از آن تنها نشان دهنده سطح آپشن مدل تمپست بودند.
از این رو این سه خودرو به ترتیب تِمپِست، لومان و جیتیاو از دیدگاه کلاس، لوکسگرایی و قیمت نهایی بالا و بالاتر میرفتند تا در نهایت به برترین و خاصترین نمونه این سری یعنی GTO Judge (جاج / به معنای قاضی) میرسیدند که هم از دیدگاه تولید محدود بود، و هم از نظر فنی و ظاهری برترین و گرانترین خودرو این جمع به شمار میآمد.
در نتیجه پونتیاک مورد تست خودروبانک نمونه نسل سوم مدل لومان (LeMans) است که بین سال های 1969 تا 1972 به تولید می رسید اما از سال 1969 به بعد به عنوان مدل انحصاری شناخته می شد و نه تنها به عنوان نشان دهنده تریم و سطح آپشن مدل تمپست.
تلفظ تفرقهانگیز
نام این پونتیاک نام شهری در کشور فرانسه و نام سری مسابقات اتومبیلرانی استقامت 24 ساعته است. از این رو تلفظ صحیح نام این خودرو برای بسیاری از خودرو دوستان دشوار میشود. برای آن دسته از افراد که مابین اسامی چون "ممد و محمد" یا "مشتبی و مجتبی" تفاوت قائل میشوند، لازم است بدانند که کلمه LeMans در تلفظ فرانسوی لومان (با تاکید جزئی بر صدای ن) خوانده میشود.
این اولین باری نیست که پونتیاک نامی فرانسوی برای محصولات خود بر میگزیند. مدل Grand Prix که بر پلتفرم مشترک با شورولت مونتی کارلو (یک نام فرانسوی دیگر از شورولت!) در کلاس اسپرت کوپه لوکس به تولید رسید، دگر محصول پونتیاک با نامی فرانسوی است که "گران پِری" خوانده میشود.
اما ایرانیها معمولاً احترامی برای شیوه تلفط اسامی قائل نیستند و همانطورکه محمد و مجتبی در بیان عوام به ممد و مشتبی تبدیل شد، لومان و گران پری هم لِمانز و گرند پریکس خوانده شد. با این حال در ایران و آمریکا این خودرو به صورت پونتیاک لمانز تلفظ می شود اما نگارنده با احترام به زبان فرانسوی و شیوه درست تلفظ این اسامی و همچنین به منظور افزایش بار معنوی این گزارش، در این نوشته به بیان تلفظهای صحیح اتکا کرده است.
نمای ظاهری: در ردای یک قاضی
با ابعاد خارجی برابر با 5263×1948×1336، فاصله میان محورها 2845 میلیمتری، بدنهای عضلانی قرار گرفته بر پلتفرم A جنرال موتورز و گلگیرهای برجسته، شاید به سادگی از نمای جانبی با شورولت شول اشتباه گرفته شود. اما رنگآمیزی خاص بدنه با خطوط کشیده سه رنگ روی گلگیرها، نوشته بزرگ The Judge بر گلگیرهای جلو، سپرهای بزرگ جلو و عقب هم رنگ بدنه و ریمهای فولادی 15 اینچی پنج پره با قالپاقهای کرومی، دور ریم و تایرهای کلاسیک BF Goodrich سایز 225 در جلو و295 در عقب، اجازه نمیدهد چنین اشتباهی پیش بیاید.
جالب آن که این رنگآمیزی استاندارد پونتیاک لومان نیست. رنگآمیزی سفارشی که به سلیقه مشتری با کیفیت بالا بر این لومان پیاده شده، در حقیقت مربوط به گران قیمتترین آپشن پونتیاک GTO معروف به Judge (جاج، به معنای قاضی) است. در غیر این صورت کمترین خودرو کلاسیک آمریکایی را میتوان در عهد کلاسیک یافت که سپرهای کرومی آن به رنگ بدنه رنگآمیزی شده باشد. بر اساس گفته مالک رنگ فابریک خودرو جگری بود که به دلیل علاقه شخصی وی به پونتیاک GTO Judge نارنجی رنگ موجود در بازی معروف Driver SF، به این رنگ در آمده است.
نمای جلویی لومان تنها در دو فاکتور اساسی خلاصه میشود، چهار چراغ گرد و دو جلوپنجره بزرگ سنتی پونتیاک که مشابه آن در فایربرد مدل 1973 نیز مشاهده میشود و به جلوپنجره بوفالویی مشهور است. نمای پشتی خودرو حتی از نمای جلو نیز سادهتر است. به دلیل هم رنگ بودن سپرهای با بدنه از پیچیدگی طراحی در نمای عقب خودرو به شدت کاسته شده و تمام جلوه خودرو در دو چراغ باریک تک رنگ قرمز، یک برچسب The Judge قرار گرفته بر روی درب صندوق عقب، و دو لوله اگزوز کرومی بزرگ خلاصه میشود. یک جاج واقعی در عقب مجهز به یک اسپویلر بزرگ است که خودرو مورد بررسی فاقد آن است البته جالب است بدانید که یک اسپویلر نسخه جاج برای این خودرو خریداری شده و به زودی روی این خودرو نصب می شود که در آن صورت به یک جاج واقعی مبدل می شود.
نمای داخلی: تضاد درون با جسارت برون
این لومان در نمای داخلی حتی سر به زیرتر و سادهتر از نمای خارجی است. به این ترتیب که نه تنها ردیف نشیمن جلو از نوع صندلی یک پارچه است، بلکه شیشهها نیز با نیروی دست بالا و پایین میروند و خبری از سیستم تهویه مطبوع استاندارد و شیفتر کنسولی نیست، چرا که در دوران کلاسیک داشتن شیفتر گیربکس قرار گرفته بر کنسول یک آپشن به حساب میآمد. از این رو درنمای داخل خودرو المانهای چندانی به چشم نمیآید به جز سادگی.
پشت فرمان سه شاخه طرح چوب و شیفتر فرمانی لومان، سه نشانگر دوار قرار گرفته که از چپ به راست نشان دهنده حجم سوخت، سه چراغ خطر فشار روغن، ولتاژ دینام و دمای آب پیشرانه است و نشانگر میانی نشان دهنده سرعت لحظهای و مسافت سنج خودرو است، و همچنین نشانگر اصلی سمت راست صرفاً جنبه تزئینی دارد. در یک GTO Judge حقیقی، نشانگر سوم ویژه نمایشگر دور موتور است، در نشانگر اول نیز برای فشار روغن و دمای آب پیشرانه بجای استفاده از چراغ خطر از گیجهای حقیقی مانند گیج نشان دهنده میزان حجم سوخت موجود در باک استفاده شده تا راننده اطلاع دقیقتری از وضعیت عملکرد خودرو داشته باشد.
با این وجود فضای نشیمن جلو بسیار فراخ و راحت است. اگرچه صندلی نیمکتی جلو سر پیچها برای راننده و سرنشین کمی آزاردهنده خواهد بود اما بسیار نرم و فصای پا بسیار بزرگ است. فضای نشیمن عقب اما به خوبی جلو نیست. طبیعی است که در خودرویی کوپه هرگز نمیتوان راحتی یک سدان را بازسازی کرد اما اگر ردیف اول صندلی با دقت و عادلانه تنظیم شود، سرنشینان عقب نیز از فضای قابل قبولی برخوردار خواهند شد.
مشخصات فنی: گرگِ درون
بنا به گفته مالک، زمانی که خودرو برای بازسازی خریداری شد، پیشرانه استاندارد 455 اینچ مکعبی 7.4 لیتری به همراه گیربکس استاندارد 3 سرعت اتوماتیک بر آن نصب بود که از دیدگاه سلامت مشکلی آن را تهدید نمیکرد اما مالک برای راحتی بیشتر و استفاده روزمره اقدام به تعویض پیشرانه با نمونه قدرتمندتر و مدرنتر کرد.
پیشرانه انتخابی مالک یک نمونه LS1 به همراه گیربکس بود که مستقیماً از یک شورولت کوروت C5 مدل 2000 در یکی از کشورهای حاشیه خلیج پارس برداشته و به کشور حمل شد. طبق گفته مالک این تعویض پیشرانه و واردات آن کاملاً بصورت قانونی انجام و هزینه گمرکی آن پرداخت شد و از همین رو در تمامی اسناد رسمی و قانونی خودرو این تعویض پیشرانه ثبت شده است.
اما LS1 چیست؟
هیچ علاقمند خودروهای آمریکایی و حتی سوپراسپرتهای تولید محدود اروپایی و تیونر بینالمللی وجود ندارد که نام پیشرانههای سری LSX را نشنیده باشد. پیشرانههای سری LSX (X نشان دهنده یک کد عددی است. مانند: LS1، LS7، LS9 و ...) نمونههای مدرنتر پیشرانههای بلوک کوچک V8 جنرال موتورز هستند که از سال 1995 جانشین این سری پیشرانههای سنتی شدند. پیشرانههای سری LSX با شباهتهای فنی بسیار زیاد بصورت OHV 16 سوپاپ (پوش راد) با زاویه V معادل 90 درجه و میل لنگ کراس (مانند علامت به اضافه/+) در ستاپها و تنظیمات بسیار متفاوت ویژه خودروهای اسپرت، روزمره، تراک و شاسیبلند در حجم، قدرت و گشتاورهای متفاوت به تولید رسیدند و از دیدگاه کارایی، گستردگی استفاده، دوام، پتانسیل ارتقاء، قیمت و هزینه نگهداری در زمره برترین پیشرانههای تولیدی تاریخ صنعت خودروسازی جهان قرار دارند و بسیاری از خودروسازان متفرقه بینالمللی برای تولید ابرخودروهای تیراژ محدود به سراغ این سری پیشرانهها آمده و محصولات خود را بر پایه این سری پیشرانهها بنا کرده اند که از بهترین مثالهای این خودروسازان میتوان به هنسی ونوم GT اشاره کرد که پیشرانه 1200 اسب بخاری آن بر پایه پیشرانه مشهور LS7 بنا شده است. همچنین تیونر معروف اروپایی با نام کالاوِی (Callaway) بر طیف گستردهای از پیشرانههای LSX فعالیت طولانی داشته و رکوردهای سرعت بسیاری به ثبت رسانده است. با این تفاسیر، پیشرانه LS1 دارای مشخصات فنی بسیار نزدیک به پیشرانههای سنتی 350 جنرال موتور است. یعنی حجم آن 5.7 لیتر، از نوع 16 سوپاپ V8 است با این تفاوت که سیستم سوخت رسانی آن از نوع انژکتوری و مواد به کار رفته در فرایند تولید بلوک و سرسیلندرهای آن بسیار مدرنتر است.
از آنجایی که این پیشرانه مستقیماً از یک شورولت کوروت C5 مدل 2000 استخراج شده، دارای بلوک و سرسیلندرهای تمام آلومینیومی است و پیشرانه سبکی به شمار میرود. از سوی دیگر به دلیل استفاده در کوروت، ستاپ راکر و فنر سوپاپ و میل بادامک در این پیشرانه با LS1 های به کار رفته در خودروهای معمولیتر آن دوران نظیر شورولت کامارو، کاپریس و پونتیاک فایربرد کمی متفاوت است، در نتیجه این پیشرانه قادر به تولید 345 اسب بخار قدرت و 450 نیوتونمتر گشتاور رسمی است.
این نیرو تولیدی عظیم از طریق گیربکس 4 سرعت اتوماتیک GM 4L60E به چرخهای عقب لومان منتقل میشود. این گیربکس که یکی از سه گیربکس استاندارد ارائه شده با پیشرانه LS1 است، در حقیقت جانشین گیربکس قدیمیتر GM TH700R4 است که با معرفی سری جدیدی گیربکسهای 4L60E در سال 1982، این سری گیربکسها بر اساس سنت دیرینه جنرال موتورز مجدداً نامگذاری شد.
پشت رول: سفر به غرب وحشی
با قرارگرفتن پشت فرمان این لومان سر به زیر و روشن کردن پیشرانه تنومند LS1، صدای غرش پیشرانه نوید از یک تفریح سالم و لذت بخش میدهد. غرشی که از اگزوزها خارج میشود، درست همانند یک پیشرانه سنتی 350 V8 است و دلیل آن هم شباهتهای فنی بسیار زیاد میان پیشرانه LS1 و سایر پیشرانههای سنتی V8 آمریکایی است. اما با قرارگیری شیفتر در حالت درایو و فشردن گاز، فنرهای سیستم تعلیق جلو به اندازه محسوسی باز شده و خودرو با صدای جیغ تایر با شتاب درخور توجه رو به جلو پرتاب میشود. این شتابگیری شدید برای پیشرانه LS1 قرار گرفته در لومان که به دلیل نصب بر کوروت C5 از کارتر روغن کوتاه بهره میبرد، میتوانست خطرناک باشد چراکه احتمال فرار روغن از ورودی پمپ روغن و تشنگی پیشرانه به دلیل عدم روغن رسانی مناسب به دلیل وارد آمدن شتاب مثبت ناگهانی و زاویه گرفتن جلو خودرو نسبت به سطح زمین وجود داشت. از این رو از همان ابتدا مالک به هنگام خرید پیشرانه در کشور عربی حاشیه خلیج پارس، اقدام به تهیه کارتر روغن بلند (ویژه خودروهای سواری مجهز به پیشرانه LS1) کرد که به کارتر کاپریسی شهرت دارد. کارتر بزرگتر به معنای جای دادن روغن بیشتر و کاهش احتمال فرار روغن به هنگام شتابگیری و کاهش ریسک آسیب دیدگی پیشرانه است.
این پیشرانه که تقریباً نمونه مدل بالا LS1 به شمار میآید به دلیل قرارگیری در کوروت از ابتدا به دریچه گاز برقی مجهز بود اما به دلیل دشواری در نصب بر پروژه لومان به نمونه مکانیکی (سیمی) تغییر یافت تا از این طریق سنسور دریچه گاز (TPS) حذف شده و نصب و استفاده از آن راحتتر شود. همچنین سنسور کاتالیزور (به دلیل عدم وجود و عدم نیاز به کاتالیزور در ایران) نیز از مدار خارج شده که در کنار وجود هدرزهای افترمارکت تنفس پیشرانه را از حالت استاندارد بهتر میکند. اما از سایر سنسورهای خودرو نظیر دو سنسور منیفولد اگزوز، سنسور منیفولد هوا و ... همگی نصب هستند و به درستی عمل میکنند که این مهم این ستاپ LS1 بخصوص را از سایر LS1 های نصب شده بر خودروهای داخل ایران متمایز میکند.
این ستاپ پیشرانه و گیربکس دقیقاً بر روی کوروت C5 مدل 2000 سوار بوده است که از دیدگاه وزنی نزدیک به 200 کیلوگرم از این لومان سبکتر و از دیدگاه پیچیدگی و تاب تحمل تعلیق زمین تا آسمان، از لومان سرتر است. با این وجود 200 کیلوگرم وزن بیشتر تفاوت قابل حسی در توان حرکتی لومان ایجاد نمیکند اما آنچه محسوس است دشواری بیشتر در کنترل و مانورپذیری لومان است که به هیچ وجه قابل قیاس با تکنولوژی و ارودینامیک پیچیده کوروت نیست.
لومان همانند شورولت شول، الکامینو، مالیبو، پونتیاک گران پری، اولدزمبیل 442، بیوئیک GNX و اغلب ماسلهای ساخت جنرال موتورز بر پلتفرم A با شاسی مستقل سوار است و از این رو سیستم تعلیق در جلو از نوع جناغی دوبل با فنر لول و کمکهای هیدرولیک و در عقب از نوع یکپارچه فعال سوار بر تعلیق شش نقطه اتصالی با فنر لول و کمک هیدرولیک است. اگرچه این سیستم تعلیق بسیار بادوام و جان سخت، هیچ مشکلی در تحمل قدرتهای بالا ندارد، اما انتقال بیش از 450 نیوتونمتر به محورهای عقب آن هم در پیچهای تیز حرکت چندان منطقی به نظر نمیرسد چراکه ممکن است تایرهای 295 آن در عقب از پس تحمل آن بر نیایند و در نهایت خود را در شانه خاکی جاده میان تلی از خاک و دود تایر بیابید که اگرچه همانند زندگی به سبک غرب وحشی جذاب و هیجان انگیز است، اما میتواند خطرات بسیار زیادی به همراه داشته باشد که جبران آنها درد و هزینه فراوان به همراه خواهد داشت.
سواری لومان از برادران کوچکترش که بر پلتفرم X یا F جنرال موتورز سوار هستند نرمتر، سنگینتر و البته کمی ترسناکتر است. با این حال از نظر فضای نشیمن و آسایش سرنشینان نمره بالاتری نسبت به دو پلتفرم نام برده دریافت میکند و این یک برگ برنده مهم برای مالکان خودروهای ماسل از پلتفرم A به شمار میآید. هیچ فاکتور جانبی در داخل اتاق خودرو توجه سرنشینان را به خود جلب نمیکند و تنها چیزی که نصیب سرنشینان میشود، نعرههای بم و جیغ ممتد تایرها است که آن هم از بیرون خودرو به درون اتاق راه مییابد و این به معنای آن است که هر آنچه نیاز به توجه دارد در خارج از خودرو نهفته و بیشتر روحیه بینندگان لومان را شارژ میکند. از این رو بهتر است مالک هر از گاهی تردد خودرو خود را از درون خودروی دیگر به تماشا بنشیند و جلال و شکوه آن لذت ببرد.
اگرچه این لومان برای دستیابی به سرعتهای بالا سرهم نشده است، اما وجود چنین پیشرانه و گیربکس توانمندی نیازمند استفاده از سیستم ترمز بهینهتر و قدرتمندتر است که در این لومان هیچ خبری از آن نیست. ترمزها همان نمونه سنتی بوستردار دیسکی دو جداره هواخنک در محور جلو و کاسهای هواخنک در محور عقب است و از این جهت باید به هنگام رانندگی رفتار محترمانهای با آنها داشت، در غیر این صورت با سرعتی فراتر از حد انتظار داغ خواهند شد.
مصرف سوخت این ستاپ انتقال نیرو بر این خودرو اندازهگیری نشده اما پرواضح است که مصرف سوخت آن با میزان فشار راننده بر پدال گاز رابطه مستقیم دارد. با این حال میتوان مصرف سوخت متوسط این پیشرانه هیولا را چیزی در حدود 14 تا 16 لیتر در هر یک صد کیلومتر تخمین زد که به هیچ وجه عدد بالایی به نظر نمیرسد.
نتیجه گیری: اغواگری که تمامی ندارد
پونتیاک یکی از زیرمجوعههای مهم جنرال موتورز است که هرچند در تیراژ بسیار بالاتر از برادران دیگرش همچون بیوئیک و مخصوصاً اولدزمبیل به کشور وارد شد اما این تیراژ بالاتر هرگز از محدودیت آن نکاست. لومان مورد بررسی در زمره پونتیاکهای پلتفرم A جنرال موتورز است که به دلیل واردات بسیار کم، توان فنی و عملکرد بالا و داشتن طالب فراوان همواره مطرح ماند و این جذابیت آن تا به امروز نه تنها کم نشده بلکه افزایش یافته است.
بر اساس گفتههای مالک حدود 3 سال و نیم پیش، زمانی که درهم امارات چیزی در حدود 900 تا 1100 تومان ارزش داشت، نهایی کردن فرایند بازسازی این لومان چیزی در حدود 115 میلیون تومان هزینه به همراه داشت. باید مد نظر داشت که امروز درهم با حدود سه برابر افزایش، قیمتی برابر 3100 تومان دارد، در نتیجه انتظار میرود برای اجرایی کردن پروژهای مشابه نیاز به 3 تا 4 برابر بودجه بیان شده سرمایه لازم است که چیزی کمتر از 500 میلیون تومان را طلب میکند.
توجه داشته باشید هدف آن نیست که از ارزش مادی این جواهر آمریکایی کاسته شود بلکه نیت آن است که بیان شود خودروهای بازسازی شده امروزی که در جایجای ایران با قیمتهای میلیاردی برای فروش گذاشته میشوند، صرفاً حبابی بزرگ برای افزایش سود فروش برخی دلالان ثروتمند و تاجران یکه تاز حوزه خودروهای کلاسیک است.
لومان خودرویی نادر است که نمونههای موجود آن در کشور در این مدل، تنها به همین نسخه موجود محدود می شود و این خودرو را باید تنها نسخه لومان 72 کشور بدانیم. از این رو تملک آن متاسفانه یا خوشبختانه ساده نیست چراکه تقریباً وجود خارجی ندارد و دقیقاً به همین دلیل سرهای زیادی را سمت خود میچرخاند. با وجود تغییر پیشرانه به نمونه انژکتوری تمام آلومینیومی مدل بالا و به اصطلاح پیشرفته، هزینههای نگهداری آن به همان نسبت بیشتر است به طوری که قیمت یک دست کامل رینگ پیستون و یاتاقان به همراه دست کامل واشر سرسیلندر چیزی در حدود 11 میلیون تومان، هر سوزن انژکتور و هر سنسور حدود دو میلیون تومان هزینه به همراه دارد که هزینهای قابل توجه است.
لومان نیز مانند بسیاری دیگر از خودروهای پلتفرم A جنرال موتورز خودرویی برای سواریهای آخر هفته و لذت از جلب توجه فراوانی که با اندام خوش تراش و نعرههای دلنشین LS1 درون آن میکند است و به هیچ وجه نمیتواند خودرویی ایدهآل برای سواری روزمره باشد. در نهایت جا دارد از مالک محترم پونتیاک لومان، سهیل جزء صوراسرافیل به دلیل همراهی صمیمانه و با کمال خوشرویی ایشان، در تهیه این گزارش از خودروبانک نهایت قدردانی را بجا آوریم.
پونتیاک لومان |
مثبت | اعتبار برند، طراحی ناب و نادر، جلب توجه زیاد، توان فنی بالا، سواری لذت بخش، پرستیژ و ابهت درخور توجه، ارزش مادی و معنوی بالا |
منفی | نیاز به نگهداری با وسواس بالا، نیازمند پارک در پارکینگ ایمن، هزینه نگهداری بالا، نبود مکانیک خبره با توجه به تکنولوژی بالاتر خط انتقال نیرو، عدم قابلیت استفاده بصورت روزمره |