زایمان زودرس! تولد: 1964 و نیم!
در دهه 60 میلادی که در میشیگان آمریکا، خودرویی به نام ماستنگ از تبار هنری فورد متولد شد، کسی فکرش را هم نمیکرد که این طفل زودرس، تا دههها بعد آمال و آرزوی ماشینبازهای سراسر جهان میشود. در حقیقت فورد ماستنگ قرار بود با مدل 1965 به بازار عرضه شود اما 5 ماه زودتر و از نیمه دوم 1964 پا به بازار گذاشت و باعث شد تا به ماستنگهایی که در آن 5 ماه نخست عرضه شدند، متولدین 1964 و نیم بگویند! اما با وجود عرضه زودتر از موعد، این کوپه جذاب، چنان بالغ و پخته بود که باعث ایجاد سبک جدیدی در ماسلکارهای آمریکایی به نام پونی کار (Pony Car) شد. در حقیقت پونی کار دوست داشت همان کوپه بزرگ و کشیده آمریکایی باشد که خرخر سیلندرهای داخل کاپوت آن تا صدها متر آن طرفتر شنیده میشود، اما با اندازهای کوچکتر که باعث میشد در استفاده روزمره نیز از آن استفاده کرد. بالاخره ماستنگ به چنان شهرتی جاودانه دست یافت که هماکنون رقم تولید این مدل از مرز 10 میلیون دستگاه گذشته گویا قصد توقف هم ندارد.
در یکی از روزهای بهاری سال 98، که همه جا از سایه جنگ و شیب ارز و تورم افسارگسیخته سخن به میان بود، به ملاقات فورد ماستنگ فوقالعاده تمیز مدل 1968 در پایتخت همیشه شلوغ رفتیم تا شاید چند ساعتی از فکرهای مشوش این روزها خلاص شویم و در دنیای ماشینبازی خودمان به همراه این شاهکار صنعت خودرو غرق شویم. پس با خودروبانک همراه باشید.
از گربه پشمالو تا جنگنده متفقین!
اینکه چرا این خودرو ماستنگ نامیده شده، روایات مختلفی وجود دارد و بین علماء کمی اختلاف نظر است. اما جالب است بدانید که اول اسم این خودرو کوگار Cougar بوده که معنای گربه وحشی پشمالو را میدهد (حتی یک دوره قرار بود اسم این خودرو پاندا باشد اما به دلیل اینکه این اسم برای این کلاس کمی لوس به نظر میرسید و انرژی کافی را برای مردهایی که قرار بود با سبیل کلفت و چشمانی اخمالو پشت آن بنشینند، نداشت و لذا این اسم منتفی شد). اما بعدهها چند اسم توسط طراحان و مدیران این شرکت پیشنهاد میشود و در آخر اسم ماستنگ با اختلاف زیاد برنده میشود. این اسم توسط طراح خودرو (جان نجار John Najjar) به دلیل علاقه او به جنگندههای جنگ جهانی دوم به نام ماستنگ انتخاب شده بود (البته یک روایت دیگری از انتخاب این اسم توسط فرد دیگری نیز وجود دارد). جنگی که جنگندههای North American P-51 Mustang در جبهه متفقین وظیفه مراقبت از بمبافکنهایی را داشت که قرار بود بر سر آلمانها آتش بریزد.
انتخاب این اسم آنچنان هم بدون حاشیه نبود زیرا امتیاز نام ماستنگ در آلمان به نام شرکتی به نام کروپ Krupp بود و فورد نیز در آن زمان حاضر به خرید امتیاز این اسم نشد و باعث شد تا دسامبر 1978، فورد ماستنگ در آلمان با نام فورد T5 عرضه شود.
اسکی از بچه فراری!
همانطورکه گفتیم با تولید فورد ماستنگ، سگمنت جدید پونیکارها ایجاد شد. ماستنگ قصد داشت همان حس خودروهای کشیده و قدرتمند آمریکایی را منتقل کند اما با سایزی کوچکتر. طراحی کشیده کاپوت و خطی که از جلوی خودرو تا چرخ عقب ادامه پیدا کرده، کابینی که همچون اتاقی کوچک روی یک قایق قرار گرفته و صندوق عقب صاف و ساده که سبک طراحی خودروهای دهه 60 را یادآوری میکند، در نهایت معجونی ساخته که هنوز بعد از گذشت نیم قرن، جذاب و دلربا است و چنان هارمونی منظمی بین تکتک قسمتها وجود دارد که نمیتوان از آن هیچ ایرادی گرفت.
البته گفته میشود که در طراحی این خودرو از آلفارومئو CSS1900 نیم نگاهی وجود داشته که با مشاهده مختصری به عکسهای آن، خیلی هم دور از ذهن به نظر نمیرسد اما باید گفت که هر آنچه باشد، نتیجه کار بسیار زیبا و خوش تراش از کار درآمده است.
زیر درپوش کشیده موتور
روی این فورد قرمز رنگ، یک موتور 302 فورد نصب شده است. اجازه دهید ابتدا کمی در مورد این موتور صحبت کنیم. موتور 302 فورد در حقیقت جزو موتورهای Windsor Small Block است اما در اسمال بلاکها جزو بزرگترینها و معروفترینها است و در حقیقت از نظر حجمی تنها یک موتور بعد از آن یعنی موتور 351 وجود دارد. موتور 302 هشت سیلندر است و حدود 5 لیتر ناقابل (دقیقاً 4942 سیسی) حجم دارد. موتورهای اسمال بلاک فورد از اوایل دهه 60 میلادی شروع به تولید شدند و تا اواخر دهه 90 عرضه میشدند اما دیگر تولید آنها متوقف شد و تنها به صورت سفارشی این موتور به تولید میرسید. موتور 302 جزو نسلی است که سیستم تزریق سوخت آن بصورت کاربراتوری است اما از حدود سال 1986 میلادی سیستم سوخترسانی موتورهای اسمال بلاک به صورت EFI تغییر پیدا کرد. جالب است بدانید که سوخت توصیه شده برای این موتور اوکتان 87 است! که البته با شرایط کنونی سوخت کشور هم همخوانی دارد.
در زمان تولید، این موتور روی فورد GT40 لومان هم استفاده میشد و توقع گرفتن حداکثر خروجی تا 220 اسب بخار در دور 4600 و 407 نیوتن متر در دور 2600 از این 8 سیلندری آمریکایی وجود داشت اما در مورد خودروی مورد تست ما، قاعدتاً نباید با توجه به کهولت سن این پیرمرد، کماکان انتظار چنین اعدادی داشته باشیم.
کمتر بودن حدود 700 سیسی حجم در موتور 302 نسبت به 351 جهت کمتر شدن مصرف سوخت، باعث میشد تا در آن زمان بسیاری قید هزینه کمتر برای مصرف سوخت را بزنند و 5 لیتر را با نصب موتور 351 به 5.7 لیتر افزایش دهند و در عوض قویترین موتور این کلاس را زیر پای خود داشته باشند. اما باز هم موتور 302 یک هشت سیلندری پرحجم است و برای یک ماستنگ سواری در سال 2019، به شما هیجان کافی را تزریق میکند.
گیربکس نصب شده روی ماستنگ 68 از نوع C4 است. این گیربکس 3 دنده دارد و به صورت خودکار دندهها را تعویض میکند. جالب است بدانید که در همان زمان گیربکسهای دو دنده نیز توسط فورد در خودروهای شهری استفاده میشد و لذا C4 برای خود جزو گیربکسهای خوب محسوب میشد.
همانطورکه در عکس موتور این خودرو میبینید، در این موتور از دو تسمه استفاده شده که در مدلهای ماستنگ، معمولاً استفاده کمتر از تسمه نشان دنده بالاتر بودن مدل است و بعضاً بعضی از دارندگان خودروهای این چنینی خود اقدام به تغییر موتور و جمع کردن دو یا سه تسمه استفاده شده در یک تسمه میکنند. اما با توجه به اینکه این خودرو فقط بازسازی شده و هیچ گونه تغییر فنی در آن صورت نگرفته تا بصورت استاندارد باقی بماند، کماکان از دو تسمه در آن استفاده شده است. با این وجود در همین دوران، اسمال بلاکهای شرکت جی ام از سه تسمه استفاده میکردند که نشان از برتری تکنولوژی موتورهای فورد نسبت به جی ام در آن زمان است.
تولید جرقه در این خودرو نیز به بصورت مگنتی است که اکثر ماشینهای این نسل جرقه را بصورت پلاتینی انجام میدادند و این خودرو با این سبک از جرقه زنی جزو مدلهای جدید آن زمان محسوب میشود. جرقه زنی به صورت مگنتی اگرچه خرابی کمتری به همراه دارد، اما در صورت سوختن، خودرو اصلاً روشن نمیشود اما اگر جرقه زنی به صورت پلاتینی باشد، حتی در صورت سوختن باز هم خودرو کمی میتواند حرکت کند و خود را به تعمیرگاهی برساند. اما در هر صورت این روزها در خودروهای روز دنیا نیز از سیستم جرقه زنی مگنتی استفاده میشود. البته لازم به ذکر است که این قسمت به صورت استاندارد پلاتینی بوده و برای عملکرد بهتر سیستم مگنتی جایگزین شده است.
کاربراتور این خودرو دو دهانه است و ضریب کمپرسور موتور 9.5 به یک است. البته در آن زمان بسیاری از کاربراتور 4 دهانه نیز استفاده میکردند که باعث افزایش قدرت موتور از 220 اسب بخار به 230 اسب بخار میشد.
دو نکته جالب در مورد این ماستنگ
دو نکته خیلی جالب در مورد این فورد ماستنگ لازم است که بدانید. ابتدا فورد ماستنگ با دو چراغ مهشکن در وسط ورودی هوا معرفی شد. طراحی متفاوتی که بسیار جذاب بود و باعث تمایز آن از دیگر خودروها میشد. اما در استفاده عملی مشکلی با این نوع چراغها وجود داشت و آن اینکه کنار هم قرار گرفتن این دو چراغ جلوی خودرو، باعث میشد تا هوا به راحتی وارد موتور و رادیاتور وارد نشود و در عمل پیشرانه نتواند از ورودی هوای خنک بیرون به راحتی استفاده کند. لذا بعد از مدتی فورد مجبور شد علیرغم میل باطنی، فاصله بین این دو چراغ را از یکدیگر بیشتر کند و آنها را در دو طرف ورودی هوای جلوی خودرو قرار دهد. اگرچه این طراحی مطابق میل باطنی اولیه فورد نبود، اما لااقل مشکل ورود هوا به کاربراتور را حل کرد.
شورلت کامارو ZL1 نیز بعدهها به همین مشکل برخورد و به دلیل وجود لوگو بزرگ شورلت در جلوی خودرو، ورودی هوا به راحتی وارد موتور نمیشد و باعث شد تا این شرکت لوگو را سوراخ کند تا اکسیژن کافی به موتور برسد.
نکته دوم جالب در مورد این خودرو، استفاده از فلاشرهای راهنما در کنار رمایرهای روی کاپوت خودرو است. در آن سالها چنین طراحیهای متفاوتی را میتوانستید در خودروهای مختلف آمریکایی مشاهده کنید و پونتیاک و جی ام نیز چنین خلاقیتهایی در بعضی از خودروهای خود نشان دادند. اگرچه رفتهرفته در طول سالهای بعد از این خلاقیتها کاسته شد اما همین تفاوتهای اندک در طراحی این مدل خودروها باعث هیجان و اختلاف عجیبی در خودروهای کلکسیونی و کلاسیک شدهاند.
فورد ماستنگ کلاسیک، خوب یا بد؟
فورد ماستنگ نسل اول برای بازسازی و قراردادن در کلکسیون خودروهای کلاسیک ساخته شده است. همانطورکه این مدل نیز به صورت استاندارد و بدون تغییری بازسازی شده، ماستنگ نسل اول معمولاً برای تیونینگ و تقویت موتور (و از این دست جنگولکبازیها!) استفاده نمیشود اگرچه بسیاری همین مدل را نیز زیر تیغ جراحی برده و تغییرات زیادی روی آن انجام میدهند. اما به نظر میرسد اگر اهل قدرت و سرعت و به رخکشیدن صدای موتور غولپیکر و از این مدل کارها هستید، نسلهای بعدی این خودرو از جمله فورد ماستنگ مکوان برای شما مناسبتر است و این نسل برای کسانی مناسب است که میخواهند یک کلاسیک ناب و استانداردی را در پارکینگ خود داشته باشند که تنها در آخر هفتهها در حالی یک دوری با آن بزنند که در خاطرات نوستالژی خود غرق شدهاند.
شاید تا به اینجای کار تنها در مورد قیمت این خودرو صحبت نکرده باشیم. اما باید گفت که وقتی در مورد خودروهای کلاسیک صحبت میکنیم، نمیتوان به این راحتیها قیمتی روی آن گذاشت و قمیتگذاری این مدل خودروها پیچیدگیهای زیادی دارد و از مدل و نوع بازسازی گرفته تا تاریخچه خودرو، همگی در قیمت یک خودرو کلاسیک مهم هستند. لذا صحبت از قیمت در مورد خودروهای کلاسیک امری مکروه محسوب میشود که ما نیز به قوانین ماشین بازها پایبندیم!
در انتها جا دارد از شایان افشار عزیز که صبورانه وقت و خودروی خود را در اختیار تیم خودروبانک جهت تهیه این گزارش قرار دادند، کمال تشکر را داشته باشیم.